+جرد مراقب باش توروخدا...
این حرف جنسن خطاب به جرد بود که از پنجره به سمت درخت خم شده بود و سعی در برداشتن کفش جنس رو داشت...جرد یه پیراهن آستین بلند یقه هفت خاکستری و شلوار مشکی تنگی که پاهای ماهیچه ای شو به رخ میکشید با یه کفش مشکی به پا کرده بود...
جنسن با یه پیراهن خاکسری یقه گرد و شلوار مشکی تنگی که به خوبی پاهای پرانتزی قشنگشو به رخ میکشید با یه لنگه کفش مشکی اسپرت روی تخت نشسته بود ...
جرد : الان میگیرمش...
ناگهان بادی وزید و کفش به پایین سر خورد و جرد تا کمر از پنجره آویزون و کفش رو گرفت...جنسن با ترس به سمت جرد رفت و اونو گرفت و بالا کشید... جرد سرشو بالا آورد، جریان باد بین موهای بلوطی لختش صحنه ی قشنگی پیش روی چشمای جنسن درست کرده بود...
جنسن و جرد روی لبه ی پنجره نشسته بودن و به هم نگاه میکردن...جرد کفش جنسن رو به دستش داد وجرد : بیا سیندرلا اینم کفش شما...
جنسن خنده ی ریزی کرد و کفش رو از دست جرد گرفت و
جنسن : مرسی شاهزاده...
هردو شروع به خندیدن کردن که با شنیدن باز شدن در روشونو سمت در کردن...رابرت بود که با دیدن اونا کنار هم با دهن باز بهشون نگاه کرد و
رابرت :اول اینکه داداشت اومده جنسن و الان با برادر جرد و بقیه ی راننده های رالی داخل استخرند...دوم اینکه مسابقه فردا اعلام شده نه امروز...سومم عع...شما نمیآید استخر ؟
جرد به جنسن نگاه کرد و از لبه ی پنجره به داخل اتاق پایین پرید که ناگهان باعث شد جنسن تعادلشو از دست بده...جنسن درحالی افتادن بود که جرد به میان پاهاش اومد و اونو بغل کرد و بالا کشید...
جنسن دستاشو روی کتف های جرد گذاشت... فاصله ی اونا خیلی کم بود جوری که نفس هاشو به نفس های هم دیگه برخورد میکرد...نگاه جنسن خودبهخود به صورتی لبای جرد قفل شد و با زبونش لبشو تر کرد کهرابرت : بیایید دیگه...
جرد که سرشو سمت رابرت گرفته بود برگشت سمت جنسن که متوجه ی نگاه خیره ی جنسن روی لباش شد...و با خنده گفت
جرد : سیندرلا...البته تو اگه دختر بودی سیندرلا نبودی چون معنی این اسم یعنی دختر زشت ، توکه دختر زشت نبودی...بیا بریم جنسن...
جرد دستشو پشت سر جنسن گذاشت و باهم به همراه رابرت به سمت استخر رفتن...
....
به محض ورود به سالن استخر بعد از دریافت مایو ها ، به اتاق رختکن رفتن...وقتی به رختکن رسیدن هرکی به سمت کمدش رفت و ...
جرد درحال پوشیدن مایو بود که با شنیدن صدای زنونه ای روشو سمت جنسن کرد...جنسن درحالی که مایویه آبیشو پوشیده بود ، به در کمد تکیه داد و دختری با لباسی که سعی داشت باهاش اندامشو به جنسن نشون و اون رو جذب کنه ، مقابل اون ایستاده و جوری با جنسن حرف میزد که میشد گفت ، عیناً داره با جنسن لاس میزنه...
جرد با اخم به اون دختر نگاه کرد و به محض این که بندیک جنسن رو صدا کرد و جنسن به سمت استخر و بندیک رفت ، جرد به سمت دختر رفت و درحالی که نگاهش به اطراف بود ، دخترو به داخل یکی از اتاقک ها هل داد و خودشم داخلش شد و درو بست...دختر اولش ترسید اما با دیدن اون چهره ی پریانه و هیکلی که از داخل مایویه قرمز خودنمایی میکرد آب دهنمو قورت داد و بعد دستاشو روی عضلات سینه ی جرد گذاشت و
YOU ARE READING
you went🥀رفتـــی
Fanfiction📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...