جنسن و جرد روی ساحل ماسه ای قدم میزدن...جنسن مقداری جلو رفت و روشو سمت جرد کرد و هم.نطور که به عقب راه میرفت (عقبی راه میرفت)به جرد نگاه و
جنسن : خوب اگه میگی که تو جزئی از اون خاطره ای که به یاد نمیارمش ، پس باید تو منو یادت باشه درسته ؟
جرد خنده ی ریزی کرد اما به یاد خاطراتش چشماش بارونی شد...با پشت دست چشماشو پاک کردو
جنسن : خوبی جرد ؟
جرد سرتکون داد و
جرد : زیبا ترین پسری بودی که تو عمرم دیده بودم...خیلی زیبا...همیشه دلم میخواست موختو بزنم...
جرد شروع به خندیدن کرد...خنده با چشمای اشکی
جرد : میدونی جنسن...میدونم دلت میخواد خیلی بدونی از گذشتت اما...فکر کردن به گذشته ناراحتم میکنه...
جنسن به جرد نزدیک و دستاشو دور گردنش انداخت و مقداری لباشو جلو و
جنسن : ناراحتیت ناراحتیه منه پس ولش کن...بیا از آینده و برنامه هایی که داری صحبت کنیم...
جنسن همینطور که دستاش دور گردن جرد بود به سمت کمر جرد رفت و با یه پرش خوشو رو کول جرد انداخت...جرد خندید و زیر رون های جنسن رو گرفت تا نیوفته...
جرد : از این کارا هم بلدی ؟
جنسن خنده ی ریزی کردو
جنسن : کجاشو دیدی...خیلییی...
همون دقیقه مایک و میک بدو بدو به طرف اونا اومدن و همینطور که دنبال هم دیگه میدویدند جنسن و جرد رو دور میزدن...لوک و اشتون به طرف جنسن و جرد آمدند و
اشتون : بریم هتل ؟
لوک : توروخدا...داریم از خستگی میمیریم...
اشتون : اینطور شما هم میتونید یه دوش بگیرید...جنسن همینطور که روی کول جرد بود ،سرشو از کنار به سر جرد نزدیک کرد ،جوری که وقتی پلک میزد جرد قلقلکش میشد و
جنسن : بریم جی ؟
جرد تک خنده ای کرد و
جرد : باشه...
....
در اتاق رو باز کردند...اشتون و لوک به محض ورود به سمت تخت دو نفره رفتند و خودشونو رو تخت ول کردند...جرد روی مبل نشست و جنسن به سمت ساکش رفت...۱۵ دقیقه بعد
لوک و اشتون از خستگی خیلی زود به خواب رفتند
جنسن در حمام رو باز کرد و ضربه ای به در زد و بعد روشو سمت جرد کرد...
جرد به طرف موبایل داخل دستاش نیم خیز شده بود ...جنسن به جردی که موهای بلوطی لختش روی صورتش ریخته شده بود نگاه و حرفی که میخواست بزنه با خودش مرور کرد وجنسن : جرد میای با هم بریم حموم...
جرد سرشو به طرف جنسن کرد و خنده ی ریزی کرد...خنده ای که چال لپش رو آشکار کرد...
اما
اما جنسن با دیدن این صحنه ، تصویری از مقابل چشماش عبور کرد...جرد بود بچه بود...موهاش کوتاه بود...جرد...
BẠN ĐANG ĐỌC
you went🥀رفتـــی
Fanfiction📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...