e💙21

13 3 0
                                    

جنسن و جرد روی ساحل ماسه ای قدم میزدن...جنسن مقداری جلو رفت و روشو سمت جرد کرد و هم.نطور که به  عقب راه میرفت (عقبی راه میرفت)به جرد نگاه و

جنسن : خوب اگه میگی که تو جزئی از اون خاطره ای که به یاد نمیارمش ، پس باید تو منو یادت باشه درسته ؟

جرد خنده ی ریزی کرد اما به یاد خاطراتش چشماش بارونی شد...با پشت دست چشماشو پاک کردو

جنسن : خوبی جرد ؟

جرد سرتکون داد و

جرد : زیبا ترین پسری بودی که تو عمرم دیده بودم...خیلی زیبا...همیشه دلم میخواست موختو بزنم...

جرد شروع به خندیدن کرد...خنده با چشمای اشکی

جرد : میدونی جنسن...می‌دونم دلت میخواد خیلی بدونی از گذشتت اما...فکر کردن به گذشته ناراحتم میکنه...

جنسن به جرد نزدیک و دستاشو دور گردنش انداخت و مقداری لباشو جلو و

جنسن : ناراحتیت ناراحتیه منه پس ولش کن...بیا از آینده و برنامه هایی که داری صحبت کنیم...

جنسن همینطور که دستاش دور گردن جرد بود به سمت کمر جرد رفت و با یه پرش خوشو رو کول جرد انداخت...جرد خندید و زیر رون های جنسن رو گرفت تا نیوفته...

جرد : از این کارا هم بلدی ؟

جنسن خنده ی ریزی کردو

جنسن : کجاشو دیدی...خیلییی...

همون دقیقه مایک و میک بدو بدو به طرف اونا اومدن و همینطور که دنبال هم دیگه می‌دویدند جنسن و جرد رو دور میزدن...لوک و اشتون به طرف جنسن و جرد آمدند و

اشتون : بریم هتل ؟
لوک : توروخدا...داریم از خستگی می‌میریم...
اشتون : اینطور شما هم میتونید یه دوش بگیرید...

جنسن همینطور که روی کول جرد بود ،سرشو از کنار به سر جرد نزدیک کرد ،جوری که وقتی پلک میزد جرد قلقلکش میشد و

جنسن : بریم جی ؟

جرد تک خنده ای کرد و

جرد : باشه...

....
در اتاق رو باز کردند...اشتون و لوک به محض ورود به سمت تخت دو نفره رفتند و خودشونو رو تخت ول کردند...جرد روی مبل نشست و جنسن به سمت ساکش رفت...

۱۵ دقیقه بعد

لوک و اشتون از خستگی خیلی زود به خواب رفتند
جنسن در حمام رو باز کرد و ضربه ای به در زد و بعد روشو سمت جرد کرد...
جرد به طرف موبایل داخل دستاش نیم خیز شده بود ...جنسن به جردی که موهای بلوطی لختش روی صورتش ریخته شده بود نگاه و حرفی که میخواست بزنه با خودش مرور کرد و

جنسن : جرد میای با هم بریم حموم...

جرد سرشو به طرف جنسن کرد و خنده ی ریزی کرد...خنده ای که چال لپش رو آشکار کرد...
اما
اما جنسن با دیدن این صحنه ، تصویری از مقابل چشماش عبور کرد...جرد بود بچه بود...موهاش کوتاه بود...جرد...

you went🥀رفتـــیNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ