---
+ وای گاد این محشره اینو براش بخر حتما خوش حال میشه...
جرد خندید و
جرد : الیزابت اینو سری قبل وقتی تو بورس بود اینو براش خریدم...عهه جیمز به نظرت این چه طوره ؟
جرد به مجموعه رمان های سوپرنچرال و سیدی هاش اشاره کرد و
جرد : به نظرم این فوق العاده است...با این غافلگیر میشه...آره...
---
دنیل : وای جن نگاش کن چه نازه...خدای من من همینو میخوام نگا چه لباس قشنگیه...جنسن پوزخندی زد و
جنسن : جوری ذوق میکنی واسه یه لباس مجلسی که هرکس ندونه فکر میکنه اصلا چنین لباس هایی نداری دن درحالی که هر روز بیش از ۱۰ تا به لباس هات اضافه میشن...
---
کریستوفر :این بادکنک قرمز رو کجا بچسبونم جرد ؟جرد درحالی که دست به کمر ایستاده بود به کریستوفر نگاه و
جرد : ترتیبش مشکی و قرمزه...خوب مثل قبلی ها بزار...وای رابرت نزدیک بود بری رو شمع ها
جرد خندید و بعد به سمت گل های رز قرنزی که خریده بود رفت و بعد چند تا از گل ها رو برداشت و پر پر کرد و شروع به چیدن روی سرامیک سفید زمین کرد
---
دنیل : خیلی بهت میاد...جنسن به خودش توی آیینه ی داخل اتاق پرو نگاه کرد و
جنسن : آره...
آره ای همراه با غم چرا که دقیقاً مارک همین کت رو جرد خریده بود تا زمانی که خواستن ازدواجشونو علنی کنن بپوشه و حالا...چه غمانگیز...
---
جرد درحال تزئین کیک بود که جرمی به سمت جرد اومد وجرمی : جی ؟
جرد چرخید به سمت پدرش و
جرد : جانم ؟
جرمی : میدونم بقییه فکر میکنن تو گروه ما رو برای جشن تولد دعوت کردی چرا که جنسن عاشق آهنگامونو اما خودت میدونی اینطور نیست پسرم...جی تو نباید هیچوقت خودتو ببازی باشه ؟بهم قول بده ؟جرد خندید و چال گونش که مثل چال گونه ی پدرش بود نمایان شد و
جرد : قول میدم پدر
جرمی ضربه ای محبت آمیز به شونه ی جرد زد و
جرمی : راستی از اشتون خبر داری ؟
جرد : آره با نامزدش ، برادر جنسن ، پسر عشقت کانادا هستن... بابا؟جرمی به سمت جرد چرخید و
جرمی : بله عزیزم ؟
جرد : میترسم بابا میترسم جنسن رو ازم بگیرن...من خیلی دوسش دارم بابا خودتم میدونی از بچگی عاشقش بودم...همیشه ، حتی به خاطرش خودمو ، آرزوهامو به باد دادم...
+ اونم دوست داره !
YOU ARE READING
you went🥀رفتـــی
Fanfiction📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...