🖤End💙

23 2 1
                                    

جنسن چشمای اشکیش رو‌ بست و

جنسن : مـــــ...
اسرافیل : اگه بگی مرگ باعث مرگ جرد هم میشی...

تموم فرشته ها و جنسن با تعجب به اسرافیل تازه ملحق شده به گروه نگاه کردن...فرشته ی مرگ بین جنسن و اسرافیل قرار گرفت و

فرشته مرگ : تو حق نداری حرفی بزنی...
جبرئیل : بزار بدونه...

فرشته ی مرگ قصد اقدام به مخالفت داشت که جبرییل دستش رو گرفت و به میکاییل نگاه کرد... میکاییل به سمت جنسن رفت و

میکاییل : یادته جرد راجب مرگش بهت چی گفت ؟...جرد تا ۱۰ بشمار...جی...جی...اگه مرگ رو انتخاب کنی اونم میمیره...تو که نمیخوای زندگی عشقت رو دوباره با خودخواهی خودت خراب کنی ؟

جنسن با شک به میکاییل نگاه و فریاد زد

جنسن : من می‌خوام زندگی کنم...

---
پرستار وارد اتاق شد و

پرستار : می‌دونم مسخرست اما...برادرتون ازم خواست تا تلویزیون رو روشن کنم و بزارم شبکه ای که مسابقه ی رالی آقای پادلکی رو نشون میده...

پرستار تلویزیون بالای تخت رو روشن کرد ،در این حین جنسن با شتاب روی تخت نشست...پرستار جیغ کشید و چند قدم عقب رفت و

پرستار : باورم نمیشه...آقای اکلس...

جنسن با اضطراب به پرستار نگاه و

جنسن : لباس های من کجاست...
پرستار : دکترا گفته بودن شما با یه مرده فرقی ندارید...
جنسن : گفتم لباس های من کجاست...

پرستار با ترس به سمت کمد رفت و لباس های جنسن رو براش آورد و فوری به سمت مدیریت رفت تا خبر بده...جنسن با تموم دردی که تو تنش داشت لباس هایش رو پوشید و وقتی دولا شد تا بند کفش هاشو ببنده که

+ جنسن من دارم به پایان خودم میرسم...همیشه وقتی فکر میکردم به مرگم لبخندی روی لبم میشست چون فکر میکردم تو اون موقع حالت خوبه و تویی اون کسی که من در آخر قبل مرگ میبینم...جنسن دلم برات تنگ شده...من امروز خواستم تا رییس جمهور و دوستانمون به مسابقه ی آخر من بیان...هععع آره گفتم آخر...جنسن من کناره نمیگیرم من میمیرم...

جنسن با ترس میکروفن کوچیک جا ساز شده و رو از زیر بالشت برداشت و با دلهوره از اتاق خارج و به سمت خروجی رفت...در مسر میکروفن رو سمت گوشش گرفته بود...

+آره گفتم من میمیرم... رییس جمهور نمیزاره من زنده از این مسابقه بیرون بیام...

جنسن با بغض کنار جاده ایستاده بود و دستشو به منظور گرفتن تاکسی تکون میداد

+من میمیرم...اما تو نیستی که ازم بخوای تا ۱۰ بشمارم...تو نیستی که برام گریه کنی...چقدر من تنهام... خدانگهدار تنها دلیل شادی من...

Vous avez atteint le dernier des chapitres publiés.

⏰ Dernière mise à jour : Apr 29, 2022 ⏰

Ajoutez cette histoire à votre Bibliothèque pour être informé des nouveaux chapitres !

you went🥀رفتـــیOù les histoires vivent. Découvrez maintenant