تام : روش کراش زدم...
اینو تام درحالی که داشت لباس های مشابقشو از تنش در میآورد خطاب به بقیه گفت...
جنسن توی فکر عجیبی فرورفته بود...چرا جرد کنار خط پایان ترمز کرد؟...چرا براش اهمیت داشت که جنسن باهاش درنیوفته ؟...چرا لحنش با جنسن مثل بقیه نبود...چرا با میشا آنقدر تند رفتار کرد اما با جنسن...چشماش ؟ چشماش چه رنگی بود ؟...لباش چه رنگ صورتی ایی بود ؟ آیا لپاش چال داشت ؟ آره چال داشت موقع حرف زدنش کامل مشخص بود...چرا و چطور ؟... و یک عالمه چرا و سوال دیگه...
جنسن : اصلا بهش نمیخورد سابقه سرقت از بانک داشته باشه...
اسکارلت : اوههههههه....ببینید جنسن اکلس داره راجب به یه نفر غیر از خودش حرف میزنه...
جنسن : خفه شو...جنسن با اخم به اسکارلت نگاه کرد...
بندیک : باهات موافقم...
اسکارلت : بن...بندیک شروع به خندیدن کرد
بندیک : منظور من خفه شدن تو نیست...نه هست...تو خفه شی هممون شاد میشیم...جنسن اون پسر بیشتر منو یاد شرلوک مینداخت...باهوشو
تام : جذاب و سکسی...جنسن تا همین الان به جرد رو از اون نظر فکر نکرده بود...آره اون کاملا با تام موافق بود...هیکل ورزیدش از زیر لباس هم معلوم بود...قد بلندش...چهرش...وای وای خدا از اون بهتر یعنی وجود داره ؟
جنسن با پریشونی مقداری سرشو تکون داد...از این فکرش عصبانی بود...جرد غرور جنسن رو لکه دار کرده بود...ولی نه هونطور که خود جرد گفت اون مقصر نیست...همه ی اینا زیر سر میشاست...
الیزابت : چشماش چه رنگی بود ؟
رابرت : سبز...
کریس : نه عسلی بود...
مارک : آبی بود...
کریستوفر : من که دقت کردم چشماش هیزلی رنگ بود...جنسن از روی لبه ی پنجره بلند شد و به سمت خروجی در رفت اما باید میگفت...باید به اونا میگفت چشمای جرد چه رنگیه...اما چرا باید بگه...چرا آنقدر جرد تو فکر رو روح جنسن تاثیر گذاشته...چرا جنسن دوست نداره بقیه جرد رو با رنگی به جز رنگ واقعی چشماش تصور کنند...همه ی این توی سر خود جنسن هم میچرخید...جنسن چش شده ؟ نکنه تلسم شده ؟...شاید اثر خشمه....ولی نه...نکنه عاشق شده...نه شاید هوس...ولی نه...نمیدونم...
جنسن : چشماش رنگین کمونیه...توی هر موقعیتی یه رنگ بخصوصی به خودش میگیره...
سباستین : مطمئنی خوبی جنسن ؟ فکر کنم موقع رانندگی سرت به فرمونی چیزی خورده...مثل خودت نیستی...
جنسن : خیلی بامزه ای...
سباستین : واقعا میگم...جنسن با نگرانی اتاق رختکن رو ترک کرد...نگران خودش بود...جنسن چش شده ؟
جنسن : من چم شده...یعنی چی...چرا ... چرا اینجوری شدم...پسر تو نباید اینطور باشی...اون غرور تورو شکست...اون از تو برد...آره اون برد...برده بود اگه پشت خط پایان ترمز نکرده بود...چرا اینکارو کرد...چرا...
+با کی حرف میزنی ؟
جنسن به سمت صدا چرخید...جفری بود...آره صاحب اون صدا جفری بود...
جنسن : با هیچکی...
جفری درحالی که سیگارشو از لبش فاصله داد به جنسن نگاه کرد و
جفری : مسابقه ی بعدی برای هفته ی دیگست...بهتره براش آماده شی چون...جرد اون راننده ی باهوش و سرسختیه...فقط...
جفری یه پک به سیگارش زد و ادامه داد
جفری : برام سواله که چرا قبل از خط پایان ترمز کرد...تو نمیدونی دلیلش چی بود ؟
جنسن مقداری اخم کرد و
جنسن : نه...
جفری : هرچی بود...ترحم نبود...موبایل تو داره زنگ میخوره ؟جنسن با بیخیالی جواب داد
جنسن : نه موبایل خودته...
جفری با چشم های از عصبانیت به جنسن نگاه و بعد موبایلش رو از جیبش در آورد...آره موبایل خودش بود...اما کی صدای زنگشو عوض کرده ؟
جفری : بله...جرد...چی... مسابقه بعدی؟...هفته ی دیگه...آره...مرسی...فعلا...
جفری موبایل رو قطع و به جنسن نگاه کرد و
جفری : کی صدای زنگ موبایل منو عوض کرده ؟
جنسن از روی راه پله بلند شد و
جنسن : اسکارلت...
جفری با عصبانیت اسم اسکارلت رو فریاد زد و به داخل رختکن رفت...به محض ورودش جنسن خنده ی شیطنت آمیزی کرد و
جنسن : اسکارلت بهت گفته بودم با من کل ننداز...حالا کاری که من کردم به گردن تو میوفته...
#S_M_H
ESTÁS LEYENDO
you went🥀رفتـــی
Fanfic📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...