e💙6

17 4 0
                                    

جنسن همزمان با جرد از ماشین پیاده شد و همزمان ... جرد به سمت صندلی راننده و جنسن به سمت صندلی کنار راننده حرکت کردن...قبل از سوار شدن جنسن دستاشو روی سقف ایمپالا گذاشت و

جنسن : جرد...خیلی برام آشنایی...

جنسن به چشمای جرد خیره شد و ... آره به نظر جنسن جرد واقعا آشنا بود...

جنسن و جرد بعد چند لحظه سکوت همزمان سوار ماشین شدند..این هماهنگی آنها برای برادرانشان و حتی خودشان سوال شده بود
جنسن به محض نشستن و درست کردن صندلی، نگاهی به جرد انداخت که درحال تنظیم آیینه ها و صندلی بود... و به محض تنظیم کردن حرکت رو شروع کرد...جنسن با خود می اندیشید که چه طور میتونه آدمی که کنارش...الان پشت ماشین مورد علاقه ی جنسن نشسته رو بشناسه ؟...اولین بار قبل از اینکه ببینتش فکر کرد که به آدم مغروره...توی مسابقه تا قبل از پیاده شدن از ماشین فکر کرد که جرد آدم کله شق و فخر فروشیه...وقتی از ماشین پیاده شد ... وقتی چشمای جنسن به چشمای جرد افتاد با خودش گفت چه قدر جذابه...وقتی با خشم میشا رو صدا کرد با خودش گفت چه قدر با جذبه...وقتی به جنسن گفت این گفت چه بی ادب و گستاخ...وقتی باهاش اتمام حجت کرد که باهاش درگیر نشه و بهش فهموند که دشمنش نیست با خودش گفت...چرا باید برای من ارزش قائل شه...وقتی با سادگی به جنسن گفت که چند تا سفر در ماه می‌ره بهش گفت جاسوس...وقتی به میشا گفت ایییی...با خودش گفت شیطون...وقتی با بی‌خیالی جواب سوال الیزابت رو داد ... یا خودش گفت با هوش بی‌غرور...وقتی راحت سوار ماشین شد و حرکت کرد ، با خودش گفت چه ریلکس...وقتی توی جاده دیدش که به تایر کامیون لگد زد با خودش گفت چه سکسی...وقتی تو چمن زار روشو سمت جنسن کرد و کش موهاش باز شد به قلبش گفت آروم باش...وقتی اشکاشو دید با خودش گفت احساسی...و...
یعنی اون آدم چند تا ویژگی دیگه داره که جنسن ازش بی‌خبره...

جنسن به چمن زار فکر کرد به چشمای گریون جرد...آره اون گریه کرد...

جنسن : اون گریه کرد...اما مرد که گریه نمیکنه...

آره یه جورایی این رو بلند گفت و جرد هم شنید...جرد سرشو کج کرد و درحالی که موهاش از نسیم باد پنجره ی باز به موهاش میخورد گفت

جرد : جمله ی من که گریه نمیکنه...جمله ی غلطیه...گاهی اونقدر بغض داری که باید فقط یک مرد باشی که بتونی گریه کنی...

جرد این رو گفت و دنده رو عوض کرد

جنسن به جرد و مفهوم حرفش فکر میکرد که رفته رفته به خواب رفت...
...
Hello it's me...

جنسن مقداری اخم کرد و روی صندلی خودشو بالا کشید...قبل از این که به خودش کششی بده به جرد نگاه کرد به موبایلش رو گذاشته بود کنار گوشش و مقداری از صدا ی آهنگی که گوش میداد به گوش جنسن میخورد...آهنگ Hello از ادل...
جنسن به جرد نگاهی گذرا کرد و شروع به کش دادن بدنش کرد..وبا یه چرخش کمرش صدا داد و با خنده ای با رضایت خودشو تو صندلی منظم کرد...

you went🥀رفتـــیOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz