e🖤6

16 2 0
                                    

+  جنسن اکلس برگشته...

همه ی طرفدارای ایستادن و شروع به دست زدن کردن و مصاحبه گر ها به سمت جنسن هجوم بردن...جرد با لبخندی عاشقانه چند متر جلو تر مقابل جنسن ایستاده بود و درحالی که دستاش داخل جیب شلوارش بود به جنسن نگاه میکرد...جرد یه کافشن چرم مشکی و لباس بلندی زیر اون پوشیده بود و شلوار لی مشکی پوشیده بود...با نیم بوت مشکی چرم...و جنسن هم دقیقا مثل جرد تیپ کرده بود و در حال مکالمه با مصاحبه گر ها بود...

+ آقای اکلس دلیل ترک شما از مسابقات چی بود ؟
- آیا شما با جواب جرد به منظور دلیل رفتن شما صحت داره ؟

جنسن ابرو هاشو بالا انداخت و

جنسن : هم آره و هم نه...راستش من به خاطر یه مشکل شخصی از مسابقات کناره گرفتم و دلیل من ترس از جرد نیست...
+ یعنی این راسته که شما اگه بخواید به راحتی میتونید آقای پادلکی رو شکست بدید ؟

جنسن به جرد نگاه کرد که با لبخندی بهش خیره شده و

جنسن : من نمی‌دونم باید چی بگم...راستش هیچوقت آرزوی شکست دادن جرد رو ندارم...چرا که اون دقیقاً مثل خودمه...اون انگار خود منه درون یک پیکر دیگه.‌...

جنسن با لبخند این رو درحالی که به جرد نگاه میکرد گفت و

+ یعنی میخواید بگید شما و آقای پادلکی درواقع یک روح هستید در دو بدن

جنسن خندید و ابرو هاشو بالا برد و با لبخندی دلرابا

جنسن : دقیقا...
- نمیترسید که نامزدتون با شنیدن این مصاحبه ناراحت شن ؟

جنسن با بی‌تفاوتی سرتکون داد و

جنسن : نه ، چرا باید ناراحت شه؟
+ برای این که یک سال و چند ماه پیش وقتی به شما گفتن که ، شما و دنیل یک روح هستید در دو  جسم گفتید نه و ما دو روح هستیم در دو جسم...

جنسن خندید و

جنسن : اساسا من آدم دروغگویی نیستم...

در این جنسن دید که حین جفری بعد از حرفی که جرد بهش زد به سمت جنسن اومد و

جفری : جرد منو فرستاده تا نجاتت بدم...خب لطفاً دیگه دور راننده ی ماهر مارو خلوت کنید

...
ویراژ پشت ویراژ...سبقت پشت سبقت و در آخر جرد و جنسن همزمان و درحالی که نصف بالاتنه‌اشون از ماشین بیرون بود از خط پایانی عبور و نفرات اول شدن
                                                           ...
- جنسن کسی پشت خط باهات کار داره

جنسن که کنار جرد و رانندگان رالی دور میز گرد بار رالی نشسته بود یه نگاه به اون فرد کرد و

جنسن : بیخیال...داشتم میگفتم آره تو کانادا که بودم افراد خیلی زیادی از رالی های اونجا دنبال من اومدن و درخواست دادن تا من برم برای اونا رانندگی کنم تا شهرت بیشتری کسب کنند...میدونید هر چند بار که برای بازدید رفتم دیدم که هیچ‌جا و هیچ راننده ی رالی ای مثل شما ها نمیشه...
-تماس از ستاد رییس جمهوریه...

you went🥀رفتـــیTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang