جرد با حس نگاه سنگینی چشماشو بازکرد...آره اون نگاه جنسن بود...جرد سرشو از روی سینه ی جنسن بلند کرد و به جنسن که مثل یه عاشق واقعی نگاهش میکرد نگاه کرد...منظره ی فوق العاده ای بود...جرد با موهای پریشونی که روی گردنش و مقداری روی صورتش ریخته بود و بدنی با بهترین عضلات...
جرد : قشنگم ؟
جنسن : خیلی...جرد خنده ی ریزی کرد و بعد به ساعت دور مچش نگاه و
جرد : اوه ساعت ۹ شبه...
جنسن : اوهوم...
جرد : تازه بیدار شدی ؟
جنسن : اوهوم...جرد؟جرد چشمای رنگین کمونیشو به چشمان جنگلی جنسن داد و
جرد : جانم...
جنسن : چه طور ممکنه دین تورو دیگه یادش نیاد...با این حال که تو اینقدر معروفی...یعنی ممکنه ببینتت و باز نشناستت ؟جرد با زبونش لب پایینشو تر و
جرد : جنسن...
جنسن : ممکنه به یادت بیاره ؟...اگه بیاره و بیاد دنبالت تو که...تو که ترکم نمیکنی ها ؟
جرد : هر اتفاقی که بیوفته جنسن...من هیچوقت ترکت نمیکنم...مگر اینکه تو ترکم کنی...
جنسن : منم عمراً ترکت کنم...جی فکر میکنی کی تورو به یاد میاره ؟ ها ؟جرد مقداری سرشو تکون داد و بعد بوسه ای روی پیشونی جنسن گذاشت و
جرد : وقتی منو به یاد میاره که من یا مردم...یا در مسیر مرگم... اونوقت میاد بالای سرم...و بهم میگه...سمییی...
جنسن مقداری اخم کرد اما بعد با شیطنت گفت
جنسن : مگه قرار نبود من اون موقع بیام بالای سرت...خودت گفتی اون موقع یه چیزایی میفهمم و با ناراحتی و گریه میام بالای سرتو میگم...جی...جی نرو...جی ترکم نکن...ببینم میدونی اگه جنسن نبودم فکر میکردم با توجه به حرف هایی که زدی و شباهتم به دین و حتی خوابی که دیدم...فکر میکردم دینم...اما حیف که جنسنم...
جنسن این رو با خنده گفت و جرد با خنده ی فیکی خیمشو از روی جنسن برداشت و شلوارشو بالا کشید و بعد از برداشتن لباسش شروع به پوشیدن لباسش کرد...جنسن هم نشست و بعد از بالا کشیدن شلوارش ، شروع به بستن دکمه های لباسش کرد...و بعد رو به جرد کرد
جنسن : ببین داداشا آتیش درست کردن بیا بهشون ملحق شیم...
جرد با خنده سرتکون داد و در ماشین رو باز کرد و به محض پیاده شدن مقداری خم شد و زیپشو و دکمه ی شلوارشو بست...جنسن با خنده به اون نگاه و بعد همراه جرد به سمت برادرانشون که کنار آتیش نشسته بودن رفتن...
اشتون : به به...داداشای عاشق...بیاید بشینید...
جنسن و جرد نشستن...
اشتون : به نظرم در اولین موقعیت یه دوش بگیرید...
جرد : اَش...اشتون دو جعبه ی پیتزای کنارش رو به سمت جرد گرفت و
KAMU SEDANG MEMBACA
you went🥀رفتـــی
Fiksi Penggemar📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...