e🖤10

16 2 0
                                    

جنسن دست میکائیل رو گرفت و به محض یک پلک زدن خودشو توی راهرو بیمارستان دیگه ای دید...جنسن دست میکائیل رو ول کرد و با اخم بهش نگاه کرد

جنسن : ما اینجا چه کار میکنیم ؟

میکاییل به گوشه ای اشاره کرد و نگاه جنسن هم به اون سمت متمرکز شد...پسر بچه ای دست مادرشو گرفته بود و به سمتی میرفتن

میکاییل : باید دنبال اونا بریم...

میکاییل شروع به حرکت کرد و جنسن هونطور که دنبالش حرکت میکرد

جنسن : چرا...اصلا اونا کین ها ؟
میکاییل : می‌دونم مادرتو یادت نمیاد اما عکسش رو تو گوشی جرد دیدی ،علاوه بر اون توقع نداشتم که خودتم نشناسی...

جنسن با تردید سرجاش ایستاد

جنسن : یعنی اون پسر منم و اون زن مادرم ؟

جنسن این رو گفت و دنبال میکائیل به راه افتاد...مادر و بچه...بچگی جنسن به همراه مادرش که تنها چهره اشو توی موبایل جرد دیده بود وارد اتاقی شدند و به سمت زنی رفتن که مشخص بود تازه زایمان کرده ‌...

بچگی جنسن : خاله جودی...مامان مری ، خاله جودی بچشو به دنیا آورده...

مری مقابل پاهای جنسن کوچولو نشست و

مری : آره...

در این هنگام پرستاری که بچه ای در بغل داشت وارد شد و

پرستار : خب خانم جودی پادلکی می‌خواین اسم این پسرو چی بزارین ؟

جودی خوشو رو تخت بالا کشید و با اشاره به پرستار فهموند بچه رو بهش بده...به محض بغل کردن بچه

جودی : جرد...اسم پسرم رو جرد میزارم

+خیلی برام آشنایی...

(جنسن همزمان با جرد از ماشین پیاده شد و همزمان ... جرد به سمت صندلی راننده و جنسن به سمت صندلی کنار راننده حرکت کردن...قبل از سوار شدن جنسن دستاشو روی سقف ایمپالا گذاشت و

جنسن : جرد...خیلی برام آشنایی...

جنسن به چشمای جرد خیره شد و ... آره به نظر جنسن جرد واقعا آشنا بود...

جنسن و جرد بعد چند لحظه سکوت همزمان سوار ماشین شدند..این هماهنگی آنها برای برادرانشان و حتی خودشان سوال شده بود _پارت 8)

بچگی های جنسن به سمت جرد رفت و

بچگی : چقدر زشتی...

جنسن به بچگی های خودش خندید و به سمت نوزاد ، جرد نوزاد رفت

جنسن : جی...
میکائیل : میدونی وقتی فکر میکنم چه بلاهایی سر این بچه میاد غمگین میشم...اون خیلی زود بزرگ شد...سرانجامشم به سرانجام تو بستگی داره

جنسن روی پاشنه ی پاش چرخید و

جنسن : منظورت چیه ؟

میکائیل به در اتاق تکیه داد و درحالی که جودی و مری ای که درحال نوازش هم دیگه بودن و می‌خندیدن نگاه میکرد

you went🥀رفتـــیWhere stories live. Discover now