you went🥀رفتـــی

e🖤3

جنسن فوری خودشو به جرد رسوند...

جنسن : جی...

جرد خنده ی تلخی کرد که باعث شد اشک تویه چشماش برق بزنه و نوشیدنی ای رو به سمت جنسن پرت کرد و جنسن اون رو گرفت...

جنسن : جی...چه قدر داغوون شدی...

جنسن این رو زمانی گفت که گودی زیر چشم جرد رو دید

جرد : فدای یه تار مویه تو...

جنسن بغض کرد... بغضشو قورت داد و با چشمای اشکیش گفت

جنسن : جی من تو رو بخشیدم محض رضای خدا تو هم منو ببخش...می‌دونم جی

صدای جنسن لرزید

جنسن : می‌دونم این حق تو نبود...من باید میایستادم و حرفاتو می‌شنیدم...نباید میرفتم باید بهت اجازه ی حرف زدن میدادم...

جرد با چشمای اشکیش خنده ی تلخی تحویل جنسن داد و

جرد : خیلی چیزا تو این تو دنیا بود که حق من نبود...حق من بود دیوونه شم؟

اشک های جرد سرازیر شد

جرد : حق من بود...حق من بود دزدیده شم...جق من بود دزد شم...حق من بود که تو کودکی شاهد از دست دادن مادرم باشم...حق من بود که عشقم ترکم کنه هااا...

جرد با بی‌حالی ضربه ای به صورت جنسن زد...جنسن متعجب به جرد نگاه کرد و

جرد : نه حق من نبود...تو فقط حق من بودی که تو هم ترکم کردی...چرا...چرا نایستادی تا بشنوی حرفامو...چرا ترکم کردی...

جرد ضربه ی دیگه ای زد که جنسن دستشو گرفت و جرد در زمان با اشک خودشو توی آغوش جنسن جا داد

جنسن : دلم برات تنگ شده بود...به خدا دلتنگت بودم...تموم فکرم تو بودی...تموم خواسته ام...جن...مگه میشه تورونبخشم اصلا مگه آدم از عشقش دلگیر میشه...

جرد تموم اینا رو درحالی که اسم می‌ریخت و با غمگین ترین نوای ممکن گفت ...جنسن جرد رو نوازش کرد و با اشک گفت

جنسن : داشتم دق میکردم...خدا شاهده ، برادرت و برادرمم شاهدن...جی به خدا به محض رفتن ، من با رفتنم فقط به تو بد نکردم‌ ، من به خودمم بد کردم...عاشقت بودم...هستم...خواهم بود...تو تنها عشق زندگیم و تنها خواسته ی منی...

جرد از آغوش جنسن بیرون آمد و سر اونو گرفت و با عطش به سمت لب های تو پرش رفت...بوسه ای با اشک...با دل های وابسته به هم...
...
بماند چه قدر اشک ریختن بماند چه قدر با عطش هم را بوسیدن بماند تا مسیر خانه چه قدر با بغض به هم نگاه کردن...بماند
...

جرد در خانه را باز کرد و جنسن اول وارد خانه شد...به محض ورود دلش برای جرد گرفت تمام خانه از یادداشت های جرد پر شده بود از دوستت دارم ها ترکم نکن ها برگرد ها نرو ها و...