e💙17

18 6 0
                                    

حین خوندن این پارت ، آهنگ crazy frog رو گوش کنید
🥀💙🥀💙🥀💙🥀💙🥀💙🥀💙
جنسن روبه روی پدرش و کنار جرد روی صندلی نشست و

جنسن : این همه سال فقط از طریق اینترنت باهات در ارتباط بودم اما چرا پدر ؟
جیسن : میدونی منم مثل جرد توسط اون گروه...گروه مخفی محدود شدم...من به خاطر نجات تو و برادرت ازتون گذشتم اما با کمک جرد ارتباطم رو با تو حفظ کردم...جن لوک نباید بفهمه که من زندم... همینطور اشتون نباید بفهمه که جرمی زندست...

جنسن به جرد نگاه کرد و با چهره ی حق به جانبش

جنسن : تو و بابام ... اصلا شماها چه طور باهم آشنا شدید ؟
جرد : همه ی ما قربانی بودیم جنسن...

جنسن درحالی که فکش رو کج کرده بود به تأیید سرتکون داد...جرد از سرجاش بلند شد و

جرد : جنسن من هنوز سورپرایزمو بهت نشون ندادم...

جنسن با چهره ای ناباورانه بلند شد و

جنسن : یعنی پدرم سورپرایز من نبود !؟
جرد : نه...دنبالم بیا...

جرد به سمت آشپز خانه رفت...ضربه ای به روی اوپن زد و...اوه خدای من اوپن شروع به چرخیدن و تغییر مکان دادن کرد...زیر اوپن راه پله ای بود...جرد از آن پایین رفت و جنسن پشت سرش ...
در مرکز زیرزمین جسم بزرگی با پارچه پوشیده شده بود...جرد به سمتش رفت و پارچه ها رو کنار زد...جنسن با هیرت به منظره مقابلش چشم دوخت...اون ماشین جرد بود...ماشینی که باهاش تموم پلیس هارو دور زد...
جرد با خنده به جنسن نگاه و بعد بشکنی زد...تموم زیرزمین از صدای آهنگ ماشیغبه لرزه دراومد...آهنگی که پلی شده بودCrazy froge بود...جنسن به ماشین نزدیک و

جنسن : میدونی شرکت این ماشین مثل ایمپالا فقط یه نمونه ازش ساخته ؟
جرد : اوهوم... اینم میدونستی که جرد پادلکی ازت می‌خواد که یه هفته بهش ملحق شی تا این کشور رو با این ماشین همراه اون بگردی؟...

جنسن به محض تموم شدن حرف جرد به سمتش برگشت و

جنسن : اینم میدونستی که نظر جنسن اکلس مثبته ؟

جرد شروع به خندیدن کرد و جنسن هم با شیطنت و درحالی که لب پایینش رو گاز می‌گرفت به جرد خیره موند...اون واقعا عاشق جرد شده بود...
جرد همینطور که می‌خندید به جنسنی که بهش خیره بود زول زد و بعد به سمت در ماشین کنار راننده رفت و اونو باز و

جرد : بهم این افتخارو میدی که باهات همسفر شم؟

جنسن با چشمانی که از تعجب گرد شده بود به سمت جرد رفت و درحالی که آب دهنشو قورت میداد

جنسن : البته...

جنسن سوار ماشین شد و جرد در ماشین رو بست و بعد به سمت راننده رفتو سوار ماشین شد...
سوالی بود که خیلی ذهن جنسن رو به خودش درگیر کرده بود...اون باید قبل از اینکه بیش از این درگیر جرد بشه اون سوالو بپرسه...

you went🥀رفتـــیDonde viven las historias. Descúbrelo ahora