دنیل مقداری فیلم رو جلو برد و سکانسی رو آورد و به جنسن نگاه کرد و
دنیل : این مرد رو میشناسی ؟
جنسن مقداری فکر کرد و بعد با اکراه گفت
جنسن : لینلکن...بازیگر برادر مایکل اسکافیلد ؟
دنیل : اوهوم حتی اونم...خاطر جرد رو میخواسته...دنیل شروع به جلو بردن فیلم کرد و به بخش تیمارستان رفت...توی ویدیو جرد بدون پیراهن روی تخت نشسته بود که...اوه نه...
جنسن : لعنتی...
دنیل با تعجب بهش نگاه کرد و
دنیل : چی شده ؟
جنسن : فیلم رو ببر عقب...آها همینجا...جنسن روی صفحه مانیتور نیم خیز شد...اون فرد که پشت شیشه ی اتاق ایستاده بود آیون بود...همون متجاوز گر...
جنسن : صداشو زیاد کن...ممنون
آیون پشت شیشه ایستاده و جرد پشت به آن روی تخت بدون پیراهن نشسته بود
آیون : اون تو خوشمیگذره دیوونه ؟
جرد: خیلیییییی جات خالی عاقل...جنسن از حرف جرد خنده ای روی لبش پدیدار شد
آیون : میتونم بیارمت بیرون...
جرد : هه...
آیون : فقط کافیه برای من شی...جرد انگشت وسطیشو برای آیون بالا آورد ... آیون خشمگین به جرد نگاه و
آیون : تو اون تو هستی و از دنیا عقب...میدونی عشقت نامزد کرده؟
جرد با چهره ای شکسته به آیون نگاه کرد...از داخل ویدیو میشد اشکی که توی چشماش جمع شده رو دید ... سریع از جاش بلند شد و به سمت آیون ، یعنی پشت شیشه رفت
جرد : دهنتو ببند...
آیون با خنده ی شیطانی ای به جرد نگاه و
آیون : چه حالی میده وقتی ویدیوی عروسیشو برات بفرستم...
جرد : من قول دادم فراموشش کنم...
آیون : منم کارت عروسیشو برات جور میکنم...جرد مشت محکمی به شیشه زد و با فریاد ادامه داد
جرد : گمشو از اینجا...
جنسن با ناراحتی به ویدیو نگاه میکرد که صدای خدمتکار او را هوشیار کرد
جنسن : چی شده ؟
خدمتکار : آقای پادلکی با برادرشون پشت درند...دنیل با شوق صفحه ی لپ تاپ رو بست و ایستاد و بعد از مرتب کردن لباسش
دنیل : راهنمایشون کن داخل...
خدمتکار رفت تا آن ها را راهنمایی کند که دنیل به جنسن نگاه و
دنیل : ازش بدت میاد ؟
جنسن با اخم به دنیل نگاه و
جنسن : از کی ؟
دنیل : از جرد ؟صورت جنسن توی هم رفت... دقیقا نمیدونست چه حسی نسبت به اون پسر داره...نفرت...عشق...حسادت...خشم... رقابت...
جنسن نمیدونست...توی فکر بود که با شنیدن صدای در نگاهشو به در داد...
جرد یه کلاه بینی خاکستری سرش کرده بود ... شلوار لی خاکستری تنگ...لباس یقه هفت مشکیه آستین کوتاه...و کفش های بندی خاکستری با بند های مشکی...برادرش هم تیپ اسپرتی کرده بود...
دنیل یه قدم جلو رفت و
VOCÊ ESTÁ LENDO
you went🥀رفتـــی
Fanfic📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...