چه قدر از اون فرد نفرت داشت...میشا به جنسن نزدیک شد و
میشا : سلام پیشیه جذاب من...خدایش هر روز جذاب تر از روز قبلتی...کی میشه که مال خودم شی...
جنسن با اخم به میشا نگاه و
جنسن : هیچوقت...
میشا به جنسن نزدیک شد و جنسن مقداری میشا رو به عقب هول داد و
جنسن : ازم دور شو عوضییییی...
میشا که صدای جنسن رو شنیده بود و متوجه میشا شد فوری خودشو بین جنسن و میشا قرار داد و
جرد : میشاااا اینجا...
میشا با تعجب به جرد نگاه و
میشا : تو اینجا چکار میکنی...
جرد تک خنده ی بلندی کرد و بعد
جرد : من اینجام تا نذارم به جنسن نزدیک شی...
میشا با تمسخر به جرد نگاه و
میشا : اونوقت چه طور ؟
جرد مقداری لباشو جلو داد و
جرد : با افشاء حقیقت...
میشا با تمسخر به جرد نگاه و
میشا : چه حقیقتی ؟
جرد : شاید...این که تو مدرکت رو خریدی و تا الان ۵ تا بیمارو زیر عمل با اشتباهاتت کشتی و با خریدن کارکنان و پرستارا و دکترا به خانواده های قربانی ها گفتی اونا خودشون زیر عمل مردن نه با اشتباه تو...جرد یه ضرب این حرف هارو زد و بعد با خنده ی تمسخر آمیزی ادامه داد
جرد : کافیه یا بازم بگم ؟
میشا با ترس نگاهش و پایین انداخت و از کنار جنسن و جرد رد شد و از آنجا رفت ...جرد روی پاشنه ی پاش چرخید و رفتن میشا رو تماشا کرد و جنسن نگاه امضاء مرگ رو توی چشمای جرد دید...اما خودشو کنترل کرد...اون عاشق بود...حتی اگه جرد اونو بکشه باز نمیتونه ترکش کنه...باید مطمئن شه...بعد قضاوت کنه...
جنسن : از کجا اینارو از میشا فهمیدی ؟نگو هوش چون اینا از ظاهر معلوم نیست ...
جرد تک خنده ای کرد و
جرد : تحقیق و کمک گروه بیخانمان ها...
جنسن با ابرو هایی که از تعجب بالا پریده بودن به جرد نگاه و
جنسن : بیخانمان ها ؟
جرد : اوهوم من بهشون پول میدم و اونا برام تحقیق میکنن...آخه میدونی کسی به اونا شک نمیکنه...جنسن به جردی که داشت با شیطنت به جنسن توضیح میداد نگاه کرد و
لوک : کجایید پس ؟
جنسن به جرد خندید و همراه هم به سمت لوک و اشتون رفتند و هرکی کنار برادرش و روبه روی عشقش نشست...و تلکابین شروع به حرکت کرد...اشتون موبایلش رو درآورد و شروع به فیلم برداری کرد و
VOCÊ ESTÁ LENDO
you went🥀رفتـــی
Fanfic📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 توی راه تیمارستان فریاد میکشید: بهش بگید اگه برگرده خوب میشم... 💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙 سه دو یک حرکت صدای حرکت لاستیک ها روی جاده ، جاده های مارپیج و طولانی ، حرکت بین باند های مختلف لایی کشیدن بین ماشین ها و بالاخره خط پا...