e🖤8

14 2 0
                                    

جرد بی هیچ درنگی کت و شلوار رو پوشید و بعد به سمت پنجره رفت و جعبه ی سیگاری که
برای یک سال و اندی دوری از جنسن بود رو باز کرد و سیگاری از داخلش برداشت و با فندک داخل جیبش روشن کرد و کنار لب های صورتی رنگش برد
کریس به سمت در اومد و به چهار چوب در تکیه داد و

کریس : شبیه داماد ها شدی جی ؟

جرد خندید و روشو سمت کریس کرد و

جرد : بهم میاد ؟
کریس : آره
جرد : قرار بود این رو تو جشن ازدواجم تا جنسن بپوشم که...عمو کریس

بغض جرد شکست و اشک هاش از گونه هایش به پایین غلطیدن

کریس : جی چی شده ؟
جرد : میبینی داماد شدم ؟ میبینی ...من دامادم ، اما نه داماد عشقم...عشقمم داره داماد میشه امروز عروسیشه...

کریس شکه تکه اش رو از در گرفت و

کریس: جی چی میگی ؟

جرد خنده ی غم انگیزی کرد و بعد به حالت عصبی تو موهاش دست کشید و

جرد : جنسن داره عروسی می‌کنه...با دنیل با دن...دختر رییس جمهور...دختر رییس گروه مخفی...

جرد درحالی که با دستاش صورتش رو گرفته بود رو تخت نشست... واقعا چه قدر این کت و شلوار برازنده ی جرد بود...

جرد گره ی کروباتش رو شل کرد و

جرد : دسته گل های رز سیاهی که گفتم رو خریدی عمو ؟
کریس : جی میخوای چکار کنی ؟

جرد از روی تخت بلند شد و درحالی که به سمت در اتاق می‌رفت

جرد : میرم عروسیه عشقم...
جنسن روبه روی دنیل قرار گرفت و با دل آشوب به اون نگاه کرد...دنیل با خنده دستاشو بین دستهای جنسن جا داد در این حین کشیش از بین جمعیت به سمت آنها آمد و

کشیش : آماداید تا مراسم را اجرا کنم ؟

جنسن با دلی شکسته و چشمانی بارانی به کشیش نگاه کرد و بعد نگاهشو به دنیل داد و خنده ی دروغینی به اون کرد اما...
دنیل متعجب و با خوشحالی به پشت سر جنسن نگاه و

دنیل : وای خدای من باورم نمیشه...تو تو...

جنسن با اخم ریزی به پشت سرش نگاه کرد 

دنیل : تو جرد رو دعوت کردی...

جنسن گریه کرد...با دیدن جرد کنار در ورودی اشکانش جاری شد...جرد با قدم های پر استحکام به سمت جنسن و دنیل و رییس جمهور رفت...جرد چهره ی بی‌تفاوت و خشمگینی به خودش گرفته بود و رییس جمهور به محض دیدن جرد رنگ از رخساره اش پرید ، رییس جمهور ترسیده بود...
جرد با تک خنده ای به رییس جمهور نگاه کرد و

جرد : ســــــــلـام رئــــیس...

جرد مقداری سرش رو کج کرد و با پوزخندی ادامه داد

you went🥀رفتـــیWhere stories live. Discover now