❐↤ جرعه پانزدهم

303 120 59
                                    


بلافاصله بعد از اینکه در خونه‌ی چانیول پشت سرشون بسته شد نقاش قد بلند بکهیون رو به دیوار کوبید و با خم شدن روی صورتش لب‌هاشون رو دوباره بهم رسوند. کلی صبوری کرده بودن که به خونه برسن و حالا هردو نفرشون تمام افکارشون رو زندانی کرده بودن تا فقط این زمان رو بگذرونن. چه الان چه بعدا این روز می‌رسید و اون دو باید باهاش رو به رو می‌شدن چون در اعماق ذهن و قلب هر دو مرد داخل خونه که تشنه بوسیدن هم بودن، همین کار نهفته بود.

بکهیون دست‌هاش رو به شونه‌های چان رسوند و درحالیکه سرش هنوز بخاطر اثر الکل سنگین بود و سرمای لب‌های چانیول لذت خاصی رو به لب‌های گرم خودش می‌بخشید سعی کرد با باز کردن دکمه‌های لباس مرد از شونه هاش پایین بکشه و موفق هم شد. تو این راه یک از دکمه‌های
لباس نقاش رو هم پاره کرد که الان ذره ای اهمیت نداشت.

رابطه با گرگینه ها همین بود. اون‌ها خشن بودن و کم صبر. بکهیون مدتی می‌شد که شیفتهاین نقاش شده بود و اینکه اون طلسم همین چند وقت رو هم تونسته مانعش بشه... خیلی شگفت انگیز بود.

وقتی بک به سرشونه‌های مرد قد بلند تر چنگ زد تا برای تسلط به بوسه پایین‌تر بکشدش، چانیول حین بوسه نیشخند زد و با گذاشتن دست‌هاشزیر باسن گرگینه مو فندقی بالا کشیدش و فاصله‌اش رو با دیوار کمتر کرد.

هیچوقت فکر نمی‌کرد که انقدر زود کارش با بکهیون به اینجا برسه. جایی که شروع کننده بوسه بک باشه و واضحا برای این کار... مشتاق.

چنگی که از روی شلوار جین به باسن بکهیون زد باعث شد مرد مو فندقی کمرش رو قوس بده تا بیشتر بدنش رو به چان نزدیک کنه.

دست‌های بکهیون دور گردن چان بودن و انقدر لب پایینی چانیول رو بوسیده بود که خون آشام قد بلند کم کم بی‌حس شدن لبش رو حس میکرد. چیزی که اصلا ممکن نبود.

انگشت‌های باریک بک که می‌تونست گرما رو روشون احساس کنه بین موهای قرمز چان فرو رفتن و چنگ محکمی بهشون زدن تا با عقب کشیدن سر مرد دسترسی راحت‌تری به لب‌هاش داشته باشه.

چان فقط ایستاده بود و اجازه می‌داد بکهیون زبونش رو بی‌اجازه توی دهنش فرو کنه. اونطور که به نظر میومد بک زیادی شیفته لب‌هاش شده بود و این باعث می‌شد چان ناخوداگاه گوشه لبش رو بالا ببره.

وقتی که حس کرد سوزش لب‌هاش دارن بیشتر می‌شن و دست‌های بک روی سر و گردنش بی‌حال میشن سرش رو عقب کشید که باعث شد صدای پاپ مانندی توی فضای تاریک پذیرایی ایجاد بشه و باریکه بزاق بین لب‌های خودش و بکهیون کش بیاد. این زیادی... سکسی بود.

به چشم‌های خمار گرگینه مقابلش خیره شد و یکم سرش رو کج کرد.

-قصد کردی لب‌هام رو بکنی نه؟
با خنده پرسید و باعث شد بکهیون زبونش رو روی لبش بکشه و یکی از دست‌هاش رو بالا بیاره. انگشت شصتش رو که چان الان می‌دید یه خال کیوت داره روی لب پایینی خون آشام کشید.

⌞ Eternal Darkness ⌝Where stories live. Discover now