پارت بیست و دوم

73 28 18
                                    

خنکای وزش باد و لمس پوست برنزی جونگین، به وسیله نسیم دلپذیری که از پنجره به درون اتاق پرسه میزد و گذر نور امید بخشی که روی صورتش، سایه ای از جنس گرمی انداخت.

چشمای سنگین شدش با صدای طبیعت و آغوشی که با مهربونی به روش باز شده بود، سبک و آماده شروعی تازه بودن اما کمرش برعکس شب قبل خشک و دردناک نبود!

شایدم اشتباه میکرد و به درد عادت کرده بود اما نه!... این نرمی و گرمای دلپذیر، بدون شک نمیتونست از صندلی خشکی باشه که برای آخرین بار خودشو به دست اون سپرده بود!

با ترس چشماشو باز کرد و زمانی وحشتش دوبرابر شد که صورت بکهیون رو درست روبروی چهره ی قرمز شده خودش دید و باعث شد تا جیغی بزنه و بخاطر نداشتن کنترل به عقب پرتاب بشه اما قبل از افتادن و پخش زمین شدن، دستی روی کمرش قرار گرفت و باسن نیمه رها شده از تختشو به سمت بالا هل داد!

جونگین دستای خشک شدشو که هنوز به سمت بالا مونده بود، کمی حرکت داد و پلکاشو چندین بار پشت هم باز و بسته کرد اما شرایط عوض نشد و بکی حتی میلی متری تکون نخورد!

"چرا خود احمقش رو تخت بود؟...اصن کیونگسو کجاست؟"

این افکار به سرعت از ذهنش گذشت و قلبشو به تپش انداخت و باعث شد تا به سرعت روی تخت، به دنبال کیونگسو بچرخه.

آب دهانش رو به سختی قورت داد و نفس عمیقی کشید زمانی که سو رو نیمه برهنه روبروی آینه قدی ساده اتاق که مقابل تخت قرار داشت دید درحالی که دست کوچیکش، مشغول بستن دکمه شلوارش بود.

کیونگسو با دیدن چشمای درشتی که با تعجب مشغول دید زدن بدنش بود، لبخندی زد و به طرف آینه برگشت اما صدای جونگین باعث شد تا دوباره نگاهشون از آینه به هم گره بخوره.

جونگین: سو؟

جونگین با ضعیف ترین صدای ممکن، اسمی رو به زبون آورد که قلبش، در مقابله با اون بی کنترل و دستپاچه میشد.

کیونگسو چیزی نگفت و فقط با چشمایی که با هاله ای از اشک پوشیده شده بود، نگاهشو تو آینه چشمای کای غرق کرد.

جونگین سرشو به آرومی چرخوند و زمانی که مطمئن شد بکهیون خوابه، با قدم های آرومی از تخت فاصله گرفت و بدن برهنه اش رو از پشت در آغوش کشید

لبشو به شونه سفیدش رسوند و به سمت گردنش حرکت کرد

پلکای کیونگسو به شکل ناخودآگاهی روی هم رفتن و با گاز کوچیکی که از گردنش گرفته شد، بدن لرزونش رو بیشتر به کای تکیه داد.

جونگین لباشو از گردن کیونگ برداشت و چونشو روی شونش قرار داد و از آینه به چشمای بستش خیره شد.

جونگین: خوبی؟

کیونگسو پلکای آروم گرفتشو از هم فاصله داد و دستای جونگین رو حس کرد که روی پوست برهنه شکمش به سمت بالا، نوازش گونه کشیده میشدن.

Hidden Bad GuardsWhere stories live. Discover now