Part 19

79 36 11
                                    


کیونگسو حس میکرد که تمام صورتش سرخ میشه و این سرخی تا گوشاش کشیده می شد. از اونجایی که کیونگسو سرش به تخت چسبیده بود و جایی برای عقب رفتن نداشت کای اولین نفر عقب کشید. کیونگسو نفس عمیقی کشید. با این که بوسه کوتاهی بود اما نفس گیر بود. کای لبخند کوچیکی روی صورت خیس از اشکش داشت و کیونگسو چشماش روی چشمای براق پسر قفل شده بود. لبخند کای با دیدن حالت ترسیده چشمای پسرک به اخم تبدیل شد.

"کی..کیونگسو؟" کای دستپاچه صداش زد.

" ت...تو . منو . بوسیدی؟" کیونگسو پرسید و گونه های کای زیر نگاه خیره اش سرخ شد.

" هوم. فکر کنم این کار رو کردم." کای بدون اینکه فشاری به سر کیونگسو بیاره انگشتاش رو بین موهای مشکیش لغزوند. کای با دیدن کیونگسو که به نظر هنوز تو شوک بود و صورتش حالت جمع شده به خودش گرفته بود کم کم داشت به گریه می افتاد. " او..اوه." صدای کای مثل بچه ای که از خوردن آبنبات محرومش کرده باشن غمگین بود.

" من..من واقعا معذرت میخوام..من اصلا نتونستم فکر کنم..حتما چندشت شده.."

چشمای کیونگسو از تعجب باز شد." چی؟؟"

کای اخم کرده بود و کیونگسو سعی میکرد اشک های تازه شکل گرفته رو پس بزنه.

" من...من باید برم ..الان.. یه چند لحظه وقت نیاز دارم.." کای به سمت در رفت.

"نهه." این تنها کلمه ای بود که از دهنش بیرون پرید، قبل از این که بتونه یه جمله بهتر و کامل تر دست و پا کنه. " نه..من..من فقط باورم نمیشه..تو نباید آدمی مثل من رو ببوسی.." وقتی کای سر جای قبلیش برگشت جمله اش رو نصفه گذاشت.

" همین الان بهت چی گفتم؟ خودت رو پایین نیار." کای در حالی که موها و صورتش رو نوازش میکرد گفت. بالاخره با صدای صاف کردن گلوی یه نفر یادشون اومد که توی اتاق تنها نبودن. کیونگسو دستپاچه سعی کرد دست های کای رو کنار بزنه.

"اممم حالا که اینجوریه.." سوهو گفت." ما یه چند لحظه میریم بیرون . بریم ببینیم این طرفا ماشین خوراکی هست یا نه." سوهو دست بکهیون رو گرفت و کشید." بجنب..بیا ببینیم میتونیم یه چیزی پیدا کنیم تا کیونگسو بخوره." چانیول و تائو هم ضربه فایتینگ طوری به شونه کای زدن و پشت سر سوهو و بکهیون از اتاق بیرون رفتن. کای صبر کرد تا در پشت سرشون بسته بشه و دوباره به سمت کیونگسو برگشت.

" ..امم.." کای به نظر معذب میومد. کیونگسو چشماش رو بست و آهی کشید.

" کای؟" صدای کیونگسو مثل کسی بود که تو مرز فروپاشیه دوباره است.

" ب..بله؟" کای به خاطر وضعش خودش رو فحش داد. مثلا اون کسی بود که باید اوضاع رو مدیریت میکرد.

" اون دفترچه چی بود؟"

کای رو صندلی نزدیک تخت کیونگسو نشست و دستش رو دراز کرد و تا دست کیونگسو رو بگیره. کیونگسو واضحا دستش رو از دسترسش دور کرد و کای اشک هاش رو به سختی نگه داشت. کیونگسو هنوز خیلی ضعیف بود. هنوز تو چند قدمی مرگ قرار داشت و هنوزم سعی میکرد از کای دوری کنه.

The Boy with the BluesWhere stories live. Discover now