Part 22

62 32 27
                                    


اینم پارت دومی که گفتم...

**************************************

" سو...سو..." کیونگسو غر غری کرد و کمی تکون خورد." سو...وقتشه بیدار شی." صدایی که از یه جایی بالای سرش میومد اصلا کم رنگ نمیشد. " کیونگسو بیدار شو." کیونگسو چشم هاش رو باز کرد و چند باری پلک زد تا دیدش واضح بشه. کای روی صندلی کنار تخت نشسته بود و بهش لبخند میزد." صبح بخیر."

" ساعت چنده؟" کیونگسو غر غر کنان پرسید. صداش هنوزم خوابالو بود.

" ساعت نه. لیتوک یکم پیش اومد و گفت باید یه چیزی رو چک کنه ولی باید بیدار باشی." کای مکثی کرد. " فکر کنم میخواد زخم هات رو معاینه کنه. من..امم."

" اگر نمیخوای مجبور نیستی بمونی." کیونگسو به آرومی گفت. حدس میزد کای از این که اینجوری تیکه پاره ببینتش متنفره. اخمی کرد." نمیخوام مجبورت کنم تحملش کنی."

کای آروم دستش رو به گونه هاش کشید. " من جایی نمیرم." کای لبخند زد." گرچه به لیتوک گفتم محض احتیاط سطلش رو آماده کنه." ( منظورش اینه اگه بالا آورد و اینا...)

گوشه لب های کیونگسو به سمت بالا رفت." امیدوارم بهش احتیاج پیدا نکنی."

کای انگشتش رو بازیگوشانه به گوشه لباش کشید."صورتت با یه لبخند خیلی خوشگل تره." یه جورایی از دهنش پرید و میخواست به خودش برای بلند بلند فکر کردن سیلی بزنه.

" ممنون." کیونگسو با خجالت زمزمه کرد و نگاهش رو از روی کای برداشت اما هنوزم لبخند میزد.

کای دوباره دست کیونگسو رو گرفت. یه جورایی براش ناخوداگاه شده بود. انگار جای مقرر شده برای دستاش دقیقا همونجاست. صدای در هر دو رو از فکر بیرون آورد. لیتوک آروم در رو باز کرد و به طرز عجیبی داغون به نظر میرسید.

" صبح بخیر کای. صبح بخیر کیونگسو." خستگی از تک ک سلول هاش میبارید.

" لیتوک؟ حالت خوبه؟" کیونگسو با تعجب پرسید.

لیتوک پوزخندی زد." خوبم...فقط اینکه دو شیفت داشتم و کله صبح چند تا تصادفی آوردن. یه راننده مست به یک ماشین دیگه زده بود."

کیونگسو میتونست لرزش دست کای رو بین دستش حس کنه. سریع به صورت کای نگاه کرد. کای مضطرب بود کیونگسو نمیدونست چرا.

" همه حالشون خوبه؟" کای پرسید. حتی صداش هم میلرزید. کیونگسو انگشتش رو روی دست کای میکشید تا آرومش کنه اما به نظر فایده ای نداشت.

" یکیشون هنوز توی اتاق عمله. اون یکی حالش بهتره فقط باید منتظر باشیم تا به هوش بیاد." لیتوک مکثی کرد." راستی کیونگسو قبل معاینه میخواستم اینو بگم. بیمارستان اتاق کم اورده . تصمیم گرفتیم چند تا از اتاق ها رو با بیمارای جدید مشترک کنیم. کشیک ها هم مدام توی راهرو ها هستن تا مشکلی پیش نیاد. اشکال نداره یکی از پسرا رو بیارم اینجا. اونی که الان زیر جراحیه قراره بیاد اینجا."

The Boy with the BluesWhere stories live. Discover now