Part 28

53 24 23
                                    


سلام گایز.

نسیم صحبت میکنه.

واقعا بابت این دو هفته تاخیر معذرت میخوام. متاسفانه یک هفته تمام در شیب بگایی بودم... خلاصه که ...ببخشید

امیدوارم پارت جدید رو دوست داشته باشین.

**********************************

هفته بعدی به طرز وحشتناکی کند میگذشت. با وجود جلسات درس طولانی با لوهان، حرف زدناش با مینسوک و جونگده، ملاقاتش با پسرا و حتی بوسه های کوچیکی که دزدکی با کای رد و بدل میکردن بازم روزها انگار روی تقویم گیر افتاده بودن و نمیگذشتن. دونگهه و اونهیوک که هر روز بهش سر میزدن خیلی زود از مینسوک خوششون اومده بود. مینسوک وقتی فهمید اون دو نفر با هم قرار میزارن و تازگی چهارمین سالگردشون رو جشن گرفتن تقریبا به گریه افتاده بود.

کیونگسو آهی کشید و کای انگشتاش رو بین موهای مشکی پسر که زیادی بلند شده بود مدام توی صورتش میریخت کشید. لوهان هدبندی از کیفش بیرون کشید و کای سریع قبولش کرد. وقتی که کای به سختی داشت تلاش میکرد تا موهای کیونگسو رو پشتش گیر بندازه حوصله لوهان سر رفت و هدبند رو از دست کای بیرون کشید و موهای کیونگسو رو جمع کرد.

" یکم دیگه بلند شه میتونم موهام رو دم اسبی ببندم." کیونگسو غر زد و لوهان رو به خنده انداخت.

کای لبخند مهربونی زد." دفعه بعد که اونهیوک اومد ازش میپرسیم میتونه موهات رو کوتاه کنه یا نه. باشه؟" کای گفت و آروم انگشتاش رو روی رد صورتی زخم هایی که تقریبا خوب شده بودن کشید. وقتی لوهان صداش کرد تا حواسش رو به درس بده کیونگسو دوباره آه کشید.

" خوب ..ریاضی...جلسه قبل راجب کاربرد مشتق گیری صحبت کردیم درسته؟" لوهان گفت و چند ثانیه بعد مسئله طرح و حل شده بود. کیونگسو باورش نمیشد لوهان تونسته به این سرعت به جواب برسه. لوهان سرش رو بالا گرفت و مداد رو به دست کیونگسو داد.

" خوب به نظر میاد عدد ها درسته و جواب درمیاد. ببخشید فعلا نمونه سوالی که مناسب تو باشه پیدا نکردم."

کیونگسو کمی به مسئله نگاه کرد و توی مغزش با عدداش سر و کله زد. " من...معذرت میخوام لوهان..." سعی کرد صداش لرزی نداشته باشه." ولی...من واقعا نمیفهممش.." بند انگشتاش از فشاری که به مداد وارد میکرد به سفیدی میزد.

" کیونگسو اصلا اشکال نداره که نمیفهمیش. این مسائل برای همه سخته."

" نه برای تو."

" خوب چه میشه کرد. من اینقدر فوق العاده هستم که ریاضی نتونه برام خراب بازی دربیاره." لوهان با غرور گفت و نمایشی چتری هاش رو از صورتش کنار زد و حرکاتش کیونگسو رو به خنده انداخت. لوهان از خنده کیونگسو لبخندی زد و ادامه داد." اول ازینجا شروع میکنی..بعد.." و هر مرحله برای کیونگسو توضیح داد. چند دقیقه بعد کیونگسو مسئله بعدی رو به تنهایی حل کرد و برگه رو به دست لوهان داد. لوهان نیم نگاهی کرد و لبخند زد." درسته. خوب داری پیشرفت میکنی کیونگسو." ازش تعریف کرد که هاله صورتی رو به گونه کیونگسو آورد.

The Boy with the BluesDonde viven las historias. Descúbrelo ahora