Part 36

54 25 5
                                    


سوهو آروم انگشتاش رو روی دکمه های پیراهن کیونگسو گذاشت و دونه دونه بازشون کرد. هر چی پایین تر میرفت کیونگسو بیشتر تو خودش جمع میشد تا جایی که شروع کرد به لرزیدن. سوهو با نگرانی به کیونگسو نگاه کرد. " میخوای بیخیالش بشیم؟"

کیونگسو سر تکون داد." به هر حال مجبوری چک کنی مگه نه؟ فقط...برام سخته...ولی تحمل میکنم."

کای با مهربونی انگشتاش رو بین موهای کیونگسو لغزوند. اونا روی لبه کابینت یکی از دستشویی های خونه نشسته بودن. کابینت های مشکی و سنگی براقی که به سینک سفیدی ختم میشدن.

" ادامه بده." کیونگسو گفت. سوهو چند لحظه مردد به بقیه دکمه ها نگاه کرد و بعد ادامه داد. کای به کیونگسو کمک کرد تا پیراهنش رو دربیاره. به محض جدا شدن پارچه پیراهن از تنش کیونگسو به دست کای چنگ انداخت. اشک هاش پایین ریختن و که بلافاصله با انگشت های کای پاک شدن.

" بیبی میشه یکم صاف تر بشینی؟" کای گفت و کیونگسو شونه هاش رو به عقب داد که دردی توی تنش پیچید. وقتی انگشتای سوهو به پوستش خورد دست کای رو محکم تر گرفت.

" مجبورم لمست کنم. مشکلی نداری کیونگسو؟" سوهو به آرومی پرسید. کیونگسو لب پایینی اش رو به دندون گرفت و سر تکون داد. وقتی انگشت های سوهو روی قفسه پشتش لغزیدن نفس لرزونی بیرون داد که باعث شد سوهو دست از کار بکشه.

" فقط ادامه بده." کای که با نگرانی به کیونگسو زل زده بود زمزمه کرد. سوهو باشه آرومی گفت و ادامه داد وقتی دستش به دنده هاش خورد کیونگسو نفسش رو حبس کرد. سوهو با اخم دونه دونه نده هاش رو فشار میداد. بعد از چند دقیقه سوهو نفس آسوده کشید." خوب ...خوشبختانه فقط کبودیه. دنده ها دوباره نشکسته."

کای لبخند زد و دست کیونگسو رو نوازش کرد." کارت عالی بود سو." گفت و در عوض یه لبخند کوچیک از کیونگسو هدیه گرفت.

" خوب حالا باید شکمت رو هم چک کنم." سوهو گفت و منتظر واکنش به صورت کیونگسو نگاه کرد. لبخند کیونگسو به سرعت با اخم جایگزین شد و کیونگسو دست آزادش رو سریع روی شکمش گذاشت تا بزرگترین زخمش رو پنهان کنه.

" مطمئن نیستم بتونم...من.."

" ما قرار نیست قضاوتت کنیم بیبی." کای گفت و بوسه ای رو شقیقه کیونگسو گذاشت. " میدونی این زخم ها تو رو توصیف نمیکنن. ما میدونیم که تو فوق العاده ای." کیونگسو به کای که با امیدواری بهش نگاه میکرد چشم دوخت." تو میتونی انجامش بدی بیبی."

دست کیونگسو آروم از روی شکمش کنار رفت و کلمه خراشیده شده ی روش توی چشم زد. سوهو خم شد و انگشتش رو به کبودی بزرگی که همین الانم وسط شکمش خودنمایی میکرد زدو باعث شد کیونگسو شکمش رو منقبض کنه.

The Boy with the BluesOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz