Part 44

42 20 15
                                    


" ببخشید؟؟؟" چانیول اولین کسی بود که به حرف اومد و صداش از اون چیزی که باید بلند تر بود.

" هااااا؟؟؟" لوهان پرسید.

تائو لبش رو گاز گرفت و سر تکون داد.

سهون نفر بعدی بود."تائو..دقیقا به چه دلیل کوفتی داری با اون آشغال قرار میزاری؟ بعد از اون همه بلایی که سر سو و لوهان آورد و سر خودت.... حتی آخرین باری هم که با هم دیدیمتون هم داشت کتکت میزد."

" چرا تائو؟" کیونگسو با مهربونی پرسید و دست تائو رو گرفت. تائو آهی کشید و کمی تو جاش جا به جا شد." خوب...فقط ..اینجوری پیش اومد."

" من واقعا نمیفهمم. چجوری مسئله ای مثل این میتونه همینجوری پیش بیاد؟" سوهو با صدای کنترل شده ای پرسید.

" اگه...اگه بخوام توضیح بدم نباید حرفم رو قطع کنین. باید همش رو یه دفعه بگم اگه وسطش چیزی بگین نمیتونم ادامه بدم. پس صبر کنین حرفم که تمو شد هر چی خواستین بگین. "

تائو صبر کرد تا همه موافقت خودشون رو نشون بدن. سرش رو پایین انداخت و دستی به چشماش کشید." خوب ....من داشتم به جای کیونگسو و لوهان تنبیه میشدم. قرارمون این بود که من هر کاری که میخواد رو هر وقت که بخواد انجام بدم. که مشکلی هم باهاش مداشتم...فقط کتک بود و توهین. و اینکه همش میگفت مریضیم رو از سونگهیون گرفتم چون هرزه ام . این حتی بیشتر از بقیه چیزا اذیت ام میکرد. یه روز که خیلی عصبانی شدم کنترل ام از دیت دادم و سرش داد کشیدم...بهش گفتم خودش بیاد بفهمه که واقعا STD دارم یا نه. من که واقعا منظوری نداشتم...ولی وقتی به خودم اومدم دیدم که به دیوار پین شدم و داره منو میبوسه. بعدش دستش...دستش رو داشت میبرد تو شلوارم." تائو آروم خندید." من مثل دراما ها یه جوری زدم تو گوشش که گردنش چرخید. هلش دادم و فرار کردم. حتی یه لحظه به این که بعدا چه جوری تلافی اش رو سرم درمیاره هم فکر نکردم. سه روز تونستم ازش فرار کنم. بعدش که دوباره گیر افتادم واقعا ته خط بودم. همش به این که چیکار کرده فکر میکردم...به سونگهیون. ولی نمیخواستم اتفاقی برای شماها بیوفته." به لوهان و کیونگسو نگاهی انداخت." پس وقتی دوباره هم رو دیدیم بهش قول دادم بعد از مدرسه منتظرش بمونم. راستش واقعا منتظر یه مشت درست حسابی زیر چشمم بودم. ولی اولین کاری که کرد ...منو بوسید.دوباره وحشت کرده بودم. همش قیافه سونگهیون جلو چشمم بود. یه جورایی پنیک کردم. نشستم روی زمین و گریه کردم. به زور بلندم کرد و دوبارهبه دیوار پین ام کرد. یکی زد تو گشوم. محکم تر از اونی که من بهش زده بودم و بعد...بدون هیچ حرف و کار دیگه گذاشت رفت. من ...من خیلی گیج شده بودم."

نفس عمیقی کشید و ادامه داد." یه مدتی این کاراش ادامه داشت. همش میبوسیدم و سعی میکرد لمس ام کنه. منم اینقدر گریه میکردم که میزد تو گوشم و بیخیال ام میشد. تا این که دیگه گریه نکردم. یه روز بالاخره آروم موندم و اونم متوقف نشد. اومد سراغم و منو با خودش برد خونشون. در اتاقش رو از روم قفل کرد. من دوباره وحشت کرده بودم. ولی اون منو رو تخت پرت کرد و روم خیمه زد. تا به خودم اومدم خبری از لباس و شلوارم نبود. حتی لباس زیر...اونم هیچی تنش نبود ولی نتونستن بهش نه بگم...آره نگفتم ولی نه هم نگفتم....اون اولین باری بود که با هم سکس داشتیم. بعدش ..همش همینجوری تکرار شد. همیشه ازم عصبانی بود و من وحشت زده. منو میزد تا آروم شم و بعد با هم میرفتیم خونش و بعد.... کم کم ...دیگه کمتر میترسیدم ولی هنوزم بهش آره نگفته بودم...ولی هنوزم سکس مون ادامه داشت...اونم دیگه کمتر عصبانی بود. منظورم اینه که هنوزم خشنه ولی دیگه عصبانی نیست. با اینکه من همش نادیده اش میگرفتم. تماساش رو ..پیام هاش رو.. هنوزم یکم ازش میترسم. هنوزم گیجم..نمیدونم چرا هنوزم میخواد سر به سر شما بزاره. اینکه همش میخواد به بک دست بزنه و همش گستاخی میکنه..اونم وقتی من همه چیزم رو بهش میدم. امروز هم که سر و کله سونگهیون پیدا شد. من خیلی خیلی ترسیده بودم. انقدر قوی نبودم که بخوام جلوی اونو بگیرم که بهت آسیب نزنه." به کیونگسو نگاه کرد." کریس یه از ناکجا پیدا شد. من همش میترسیدم که به خاطر اینکه گذاشتم سونگهیون بهم دست بزنه حسابم رو برسه یا اینکه کیونگسو رو اذیت کنه ولی...منو از دست سونگهیون بیرون کشید و بوسیدم. جلوی کیونگسو...من نمیدونستم چی باید بگم." تائو آهی کشید." ولی من نمیخوام بلایی سرش بود. ترجیح میدم با کریس باشم و حتی یه بار دیگه هم سونگهیون رو نبینم. واسه همین میخواستم به زخماش رسیدگی کنم." دستی توی موهاش کشید." بهترین توضیحی که دارم بدم اینه که ما با هم قرار میزاریم."

The Boy with the BluesDove le storie prendono vita. Scoprilo ora