Part 43

41 17 18
                                    


کیونگسو با بیچارگی زیر دست و پای سونگهیون وول میزد و به تائویی نگاه میکرد که به محض شنیدن صدای کریس به گریه افتاده بود. سونگهیون همونطور تائو رو پین شده به دیوار نگه داشته بود. دستاش رو روی کمرش کشید و زیر تیشرتش لغزوند. وقتی دستش از روی کبودی ها رد شد صدای جیغ تائو بلند شد. سونگهیون با پوزخند تهوع آوری به کریس نگاه کرد و همزمان پای آزادش رو بین پاهای تائو فشار داد و باعث شد تا تائو بیشتر برای نجات خودش تقلا کنه.

" و دقیقا چرا باید همچین کاری بکنم؟؟ این یکی..." فشار پاش رو روی سینه کیونگسو بیشتر کرد." خیلی مهم نیست..گرچه که وقتی میترسه خیلی کیوت میشه." سونگهیون به طرف تائو برگشت و لباش رو روی گردن تائو کشید. تائو سرش رو چرخوند و با چندشی چشماش رو به هم فشار داد." ولی این یکی..این مال منه...همیشه مال من بوده."

تائو با شنیدن این حرف هق بلندی زد که کریس رو از شوک بیرون کشید." پاندا رو میگی؟ هه...اون مال تو نیست."

" البته که هست. نگاهش کن چقدر برای خواستنم له له میزنه." سونگهیون پاش رو بیشتر به پایین تنه تائو فشار داد." میبینی...بدنش منو هنوز یادشه."

کریس غرید و یک قدم جلوتر اومد که باعث شد سونگهیون تکونی بخوره." بدنش متعلق به تو نیست."

سونگهیون ابرویی بالا انداخت." اوه...پس یه جدیدشو پیدا کرده؟" گریه تائو رو نادیده گرفت و تیشرت اش رو بالا زد. " پس این کبودی ها کاردستی توئه؟ هوم...عالیه." شصتش رو محکم روی کبودی کشید و گریه تائو شدید تر شد.

کیونگسو دستش رو بالا برد تا با چنگ زدن به مچ سونگیون خودش رو آزاد کنه و با تائوی گریان چشم تو چشم شد.

" بهت گفتم ولش کن. دستت رو بکش." کریس دوباره داد کشید.

" فک نکنم بخوام همچین کاری کنم." ساده گفت و استخوان ترقوه تائو رو به دندون گرفت." من اولین کسی بودم که زیر خودم داشتمش. اون همیشه مال من میمونه." برگشت و به کریس نگاه کرد." تو چی؟ تا حالا زیرت داشتیش؟ وول زدنش زیر بدنت رو حس کردی؟ وقتی دست روش بلند میکردی ترس رو تو چشماش دیدی؟" انگشتاش رو بیشتر روی کبودی ها فشار داد و تقلای تائو شدید تر شد.

" دستت رو بکش آشغال دستت رو بکش." کریس فریاد میکشید و جلو تر میومد.

سونگهیون بی توجه به کریس ادامه داد." دیگه از بدبخت تر که نمیشه. میشه؟ حتی وقتی روزی سه چهار دفعه توش میکوبونی هم زبون باز نمیکنه. اون عاشقشه"

کیونگسو اشکاش رو کنار میزد و تلاش میکرد هر طور شده به دوست بیچاره اش کمک کنه." تائو رو ولش کن." صداش از اونی که میخواست آروم تر بود.

سونگهیون خندید و فشار پاش رو بیشتر کرد." مثلا میخوای چیکار کنی فسقلی؟ همین الانشم مثل موش تو تله منی." کیونگسو با حس فشار روی دنده هاش بیشتر گریه کرد.

The Boy with the BluesTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang