رفتيم جلوتر و خونمون كاملا معلوم شد. دست هرى رو كشيدم و هرى هم آروم از پشتم اومد. از پله ها رفتيم بالا و در زديم. بعد از چند ثانيه، تانيا اومد جلوى پنجره و تا مارو ديد جيغ زد و باي باي كرد! هرى خنديد و منم لبخند زدم. در رو برامون باز كرد و رفتم تو, هرى هنوز دم در وايستاده بود.
"You don't wanna come in?"
نمى خواى بياي تو؟لبخند زد و سرشو تكون داد. آروم اومد تو و وايستاد بغل من. تانيا رفت پشت من و به هرى نگاه كرد. ههه! اون خجالت مى كشه!هرى خم شد طرف تانيا و دستاشو گذاشت رو زانوهاش و گفت
"You must be Ariana's naughty sister huh?"
تو بايد خواهر شيطون آريانا باشى آره؟تانيا بهم نگاه كرد, بهش گفتم چي گفت. سرشو تكون داد و گفت
"Yes! And you are her boyfriend"
آره! ولى بعضى وقتا اون شروع مى كنههرى خنديد و منم ابروهام رو دادم بالا. هرى گفت
"Ok! well...nice to meet you princess! I'm Harry "
اوكى!خب...از آشناييت خوشحالم پرنسس! من هري امدستشو دراز كرد تا با تانيا دست بده. تانيا يكم مكث كرد و بعد دستشو آروم برد سمت هرى و دست داد! هرى گفت
"No no no it's like this"
نه نه نه اين شكليهبعد به تانيا گفت دستاشو مشت كنه. خودشم مشت كرد و زد به دست تانيا. بعد مشتايي كه به هم چسبونده بودن رو چرخوندن و انگشتاشون رو تو هوا تكون دادن! تانيا خنديد و هرى گفت
"So this is our handshake"
پس اين دست دادن مائهبهشون لبخند زدم و فكر كردم مامانم كجاست.از تانيا پرسيدم و گفت حمومه. ولى بعد صداي پاي مامانم رو شنيديم كه داره مياد. هرى از رو زانوش بلند شد و اومد كنار من وايستاد. مامانم گفت
"Hello honeys!welcome"
سلام عزيزا! خوش اومدينهرى لبخند زد و تشكر كرد و منم سلام كردم. مامانم بغلم كرد و بعد هرى رو بغل كرد.
"Welcome harry! how are you?"
خوش اومدى هرى! چطورى؟"Fine thanks. thank you for inviting me,you have a beautiful house"
خوبم مرسي. ممنونم كه منو دعوت مردين، خونه ى قشنگى دارين(انگليسي ها وقتى مى خوان مؤدب باشن و تعريف كنن اينجورى مى گن)مامانم لبخند زد و گفت
"Thank you darling ! Be comfortable in here! imagine it like your second house"
مرسي عزيزم!اينجا راحت باش! مثل خونه ى دومت تصورش كنهرى تشكر كرد و لبخند زد. با ادب شده! ما رفتيم بالا و تانيا موند كه به مامانم كمك كنه. در اتاقم رو باز كردم و رفتيم تو
"You have a beautiful room"
اتاق قشنگى دارى"Thank you master polite"
مرسي آقاي با ادب
YOU ARE READING
Once upon a time
Fanfictionداستان انگليسي فارسى اى درمورد آریانا پهلوان، دختری هجده ساله است که به تازگی از ایران به انگلیس مهاجرت میکند. او در لندن در مدرسه ای شبانه روزی ثبت نام می کند و. در كنار اتفاقات گوناگون، با پسرى به نام هرى استايلز كه عضو يكى از گروه هاى موسيقى دبير...