chapter forty seven-malaise

318 44 9
                                    

'ariana?wake up...oh come on pleaseeeeeeeeeeeeeeeeee'

آریانا؟بیدار شو...اوه بیخیال لطفااااااااااااااااااااااااااااااا

لیام شونمو تکون داد. امروز یه حات عجیبی دارم. بدنم سنگینی میکنه و نمیتونم از جام پاشم.

'liam,,,i kinda can't'

لیام،،،من یجورایی نمیتونم

لیام شونه هام رو گرفت و بلندم کرد رو تخت نشوند.

'it was so easy see?'

خیلی آسون بود ببین

دماغم نه کیپه نه خالیه! با دماغ به زور میتونم نفس بکشم. من سرما خوردم؟وای نه اصلا وقت خوبی نیست چون امروز امتحان زیست شناسی داریم و من براش خیلی خوندم. قست سینس هام و پیشونیم درد میکنن. گفتم

' you go i'll get dressed'

تو برو من حاضر میشم

'fine, eh...you ok?'

باشه، اِه...تو خوبی؟

لبخند زدم و گفتم آره. از اتاق رفت بیرون و من سعی کردم وایستم ولی دوباره پرت شدم رو تخت. به خودم خندیدم و لیه ی تخت رو گرفتم و آروم پاشدم رفتم دست شویی. تا تونستم به صورتم آب خنک زدم و دستام رو با صابون شستم. سردردم خوب نشده ولی احساس شادابیِ بیشتری میکنم. رفتم لباسامو عوض کردم و بعد با کیفم رفتم بیرون.

ساعت یه ربع به نهه. من امروز دیر پاشدم و لیام بلندم کرد. رفتم تو سالن سمت میزمون. خیلی مسخرس ولس هر دفعه هری رو میبینم یادِ اتفاقِ دو روز پیش میوفتم و لبخند میزنم. بعدش به خودم افتخار میکنم به خاطر ایدم!!! رفتم پیش بچه ها و به همه سلام کردم. هری داره صبونه میکشه . رفتم سمت میز صبونه و از پشتش گفتم

'morning styles'

صبح به خیر استایلز

برگشت

'oh hey, morning'

اوه سلام، صبح بخیر

رفتم سمت آب جوش و برای خودم یکم آب جوش رییختم. هری اومد کنارم و در حالی که داشتم چایی لیپتون برمیداشتم گفت

'someone's getting gramma today'

یکی امروز داره مامان بزرگ میشه

خندیدم بهش. آخه من از چاییی خوشم نمیاد و میگم همه ی مامان بزرگا هر روز یه عالمه چایی میخورن! گفتم

' i feel a little bit ill so'

یکم احساس کسالت دارم برای همین

'okay granny'

باشه مامان بزرگ

خندیدم دوباره و دماغم رو بالا کشیدم. سرمو بوسید و باهم رفتیم اونور. من نون برداشتم با یکم پنیر و گوجه. دلم برای نون پنیر تنگ شده!! دیدم هری فقط وایستاده و چیزی نمیکشه فقط داره دنبالم میاد. میتونم حدس بزنم چه خبره. چشام رو رو اطراف چرخوندم ولی کسی نبود.

Once upon a timeTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon