منو فرحناز وارد سالن شديم . فرحناز با يه جعبه پونزى كه از آسينتا گرفته بود به سمت ميز ليام اينا رفت اول به خاطر هرى خواستم نرم ولى بعدش رفتم . نمى دونم چرا ولى يه جورايي ازش مى...ترسم.
فرحناز رفت سمت صندلي اي كه خالى بود و قرار بود زين بشينه روش. تشكشو در اورد و زيرش يه بسته پونز رو خالى كرد !
"فرحناز لازم نبود اينقدر بريزى"
لبخند شيطاني اى زد و گفت :
"نگران نباش ، اون بچه پررو هيچيش نميشه"
"اميدوارم"
ليام و بقيه ى پسرا با تعجب به ما دوتا نگاه مى كردن . ليام گفت :
"Poor him"
بيچاره اونفرحناز گفت :
"Yes , poor him"
آره ، بيچاره اونتشك رو گذاشت رو پونزها و ديديم زين داره مياد . هرى هم پشتش بود . لعنتى!!! الان نه
فرحناز با خنده به زين نگاه كرد و با نگاهش به زين گفت : بيچاره نمى دونى چى در انتظارته
رفت سمت ميز غذا و گفت :
"I'm gonna go get something to eat"
من ميرم يه چيزى بگيرم .من خشكم زده بود . هم به خاطر فرحناز هم به خاطر هرى . تصميم گرفتم دنبال فرحناز برم با اينكه اصلا گشنم نبود .
بدون اينكه به هرى نگاه كنم با سرعت رفتم دنبال فرحناز ولى يهو بازوم كشيده شد . هرى تو گوشم گفت :"We ... We need to talk"
ما...ما بايد حرف بزنيم"Not now , harry"
الان نه ، هرىبازوم رو سعى كردم از دستاى گندش بكشم بيرون ولى ول نكرد . داره ديگه دردم ميگيره .
بريده بريده گفتم :"Harry , stop ! it's , it's hurting me"
هرى ، بس كن اين ، اين داره اذيتم مى كنهسريع دستشو كشيد . ولى بعد خواست دستمو بگيره ولى دستمو كشيدم عقب . اون فكر كرده كيه؟
"Please listen to me , I was so angry and I wasn't understanding what I was doing"
لطفا بهم گوش كن ، من خيلى عصباني بودم و نمى فهميدم دارم چيكار مى كنم .حرفش قطع شد وقتى صداى داد زين رو شنيدم . اثر كرد!
هرى بهت زده و با حالت خنده گفت :"What's wrong man ?"
چي شده مرد؟زين فقط باس نشو ميم اليد و اين خنده دار ترش مى كرد . چشام دنبال فرحناز گشتن و ديدم دستشو گذاشته رو شكمش و داره مى خنده !
وحشى بافخى !فرحناز با ظرف غذا اومد و به زين گفت :
"Ohhh , that hurts"
اوووه ، اون درد دارهزين كه تازه موضوع رو گرفته بود چشاشو نازك كرد و به فرحناز گفت:
"Fuck....you will be sorry for that"
ف**..تو از اين كارت پشيمون ميشي
أنت تقرأ
Once upon a time
أدب الهواةداستان انگليسي فارسى اى درمورد آریانا پهلوان، دختری هجده ساله است که به تازگی از ایران به انگلیس مهاجرت میکند. او در لندن در مدرسه ای شبانه روزی ثبت نام می کند و. در كنار اتفاقات گوناگون، با پسرى به نام هرى استايلز كه عضو يكى از گروه هاى موسيقى دبير...