Chapter thirteen-behaving badly

413 59 23
                                    

منو فرحناز وارد سالن شديم . فرحناز با يه جعبه پونزى كه از آسينتا گرفته بود به سمت ميز ليام اينا رفت اول به خاطر هرى خواستم نرم ولى بعدش رفتم . نمى دونم چرا ولى يه جورايي ازش مى...ترسم.

فرحناز رفت سمت صندلي اي كه خالى بود و قرار بود زين بشينه روش. تشكشو در اورد و زيرش يه بسته پونز رو خالى كرد !

"فرحناز لازم نبود اينقدر بريزى"

لبخند شيطاني اى زد و گفت :

"نگران نباش ، اون بچه پررو هيچيش نميشه"

"اميدوارم"

ليام و بقيه ى پسرا با تعجب به ما دوتا نگاه مى كردن . ليام گفت :

"Poor him"
بيچاره اون

فرحناز گفت :

"Yes , poor him"
آره ، بيچاره اون

تشك رو گذاشت رو پونزها و ديديم زين داره مياد . هرى هم پشتش بود . لعنتى!!! الان نه

فرحناز با خنده به زين نگاه كرد و با نگاهش به زين گفت : بيچاره نمى دونى چى در انتظارته

رفت سمت ميز غذا و گفت :

"I'm gonna go get something to eat"
من ميرم يه چيزى بگيرم .

من خشكم زده بود . هم به خاطر فرحناز هم به خاطر هرى . تصميم گرفتم دنبال فرحناز برم با اينكه اصلا گشنم نبود .
بدون اينكه به هرى نگاه كنم با سرعت رفتم دنبال فرحناز ولى يهو بازوم كشيده شد . هرى تو گوشم گفت :

"We ... We need to talk"
ما...ما بايد حرف بزنيم

"Not now , harry"
الان نه ، هرى

بازوم رو سعى كردم از دستاى گندش بكشم بيرون ولى ول نكرد . داره ديگه دردم ميگيره .
بريده بريده گفتم :

"Harry , stop ! it's , it's hurting me"
هرى ، بس كن اين ، اين داره اذيتم مى كنه

سريع دستشو كشيد . ولى بعد خواست دستمو بگيره ولى دستمو كشيدم عقب . اون فكر كرده كيه؟

"Please listen to me , I was so angry and I wasn't understanding what I was doing"
لطفا بهم گوش كن ، من خيلى عصباني بودم و نمى فهميدم دارم چيكار مى كنم .

حرفش قطع شد وقتى صداى داد زين رو شنيدم . اثر كرد!
هرى بهت زده و با حالت خنده گفت :

"What's wrong man ?"
چي شده مرد؟

زين فقط باس نشو ميم اليد و اين خنده دار ترش مى كرد . چشام دنبال فرحناز گشتن و ديدم دستشو گذاشته رو شكمش و داره مى خنده !
وحشى بافخى !

فرحناز با ظرف غذا اومد و به زين گفت :

"Ohhh , that hurts"
اوووه ، اون درد داره

زين كه تازه موضوع رو گرفته بود چشاشو نازك كرد و به فرحناز گفت:

"Fuck....you will be sorry for that"
ف**..تو از اين كارت پشيمون ميشي

Once upon a timeحيث تعيش القصص. اكتشف الآن