فصل ۳۴
لندن کنونی – بیمارستان رویال مارزدن
«منظورت چیه که نمیتونه برای اجرای ماه بعدش شرکت کنه لئو؟ ریشهی سفید موهای منو میبینی؟ ممکنه از ته قیچیشون کنه و بذارتشون کف دستم! خودت میدونی که لایلا با وجود فوت ناگهانی مربیاش، در چه اندازه روی اون اجرا حساسه. لطفا از این حرفها کنار خودش نزن.»
با وجود اینکه رهبر جوان روز مزخرفی رو با جلسهی جدید برای برنامهریزی موبینگ رهبر عوام گذرونده بود، حالا قدم زدن توی آخرین طبقات راهروی بیمارستان رویال مارزدن با همخدمتی قدیمیاش حالش رو بهتر میکرد. ترس اعضای اتاق فکر و دم از مخالفت زدن برای چانیول کاملا قابل درک اما غیرقابل تحمل بود. با وجود رایهای منفی، بیشتر اعضای اتاق فکر، رای مثبت رو نسبت به این نظر صادر کردن که موبینگها و حملات سایبری از صبح فردا شروع بشه و چانیول نیاز داشت تا کمی از اون فضا فاصله بگیره.
خونهی کوچیکش تو حومهی ریچموند، بدون صدای موسیقیهای کلاسیک لایلا برای تمرینش، بیش از حد براش بیروح و ترسناک بود. نتونست به خودش فرصت استراحت بده و نیمهشب، نزدیک به سه بامداد، خودش و آئودی سفیدش رو جلوی بیمارستان پیدا کرده بود. البته بعد اینکه با اضطراب به کیف سرنگش دست بندازه و بعد روزها فقط بتونه چند سیسی به خودش تزریق کنه. چانیول قصد نا امید کردن عزیزانش رو نداشت، فقط نمیتونست شدت میلش رو برای مصرف بیشتر از سی میلیلیتر سرکوب کنه. دردهای عضلانی ناشی از کمخوابی و کند شدن ریتم قلبش رو مورفین سرکوب میکرد و چانیول حاضر نبود این میل رو بکشه. فعلا بهش احتیاج داشت تا آزاد و رها بمونه و بتونه واکنش مناسبی در برابر زخمهاش بده.
«و متاسفانه این مسئله دست تو نیست. درسته من فقط فیزیوتراپشم اما وقتی با پزشکش حرف میزدم، خبرهای خوبی بهم نمیداد. اگه تپش قلبش مدام بالا باشه و بهش فشار بیاد، خبرهای خوبی براش نمیاره و باید از باله فاصله بگیره.»
چانیول نمیتونست بیشتر از اون تند تند قدم برداره. مثل همیشه مورفین کمی گیج و خستهاش کرده بود برای همین ترجیح داد توی راهرو، در مقابل رسپشن، تکیه بده و به تلویزیون بالای پیشخوان زل بزنه. صدای میکروفون رسپشن کاری میکرد که سردرد شدیدش دوباره برگرده و مصرفش به هیچ و پوچ بره. فقط پلک زد و حاضر نشد به دوستش نگاه کنه. میدونست به اندازهی کافی مراقب جواهر قلبش نیست. فقط باید بیشتر تلاش میکرد نه؟
«دارو درمانیاش خوب پیش میره. خیلی زود سعی میکنم از تنش لندن دورتر ببرمش.»
لئو با تاسف دستهاش رو داخل جیبهاش انداخت و با سر به وضعیت چانیول اشاره کرد: «کی خودت رو از تنش دور میبره؟ رنگ چهرهات رو دیدی؟ دارو درمانی خودت رو پیگیر هستی؟»
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Quixotic
Детектив / Триллерبهش میگفتن کیشوتیک! یک مرد آرمانگرا و خیالپرداز که رهبر پایینشهریهای لندن شده بود. مردی که دست به جنایت زد تا عدالت رو با چنگ و دندون حفظ کنه. اون آرمانشهری ساخته که مردمش هنوز برای دسترسی به منابع طبیعی و انسانی به بالاشهریها نیازمندن. رهبر پایینشه...