سلام عزیزانم. چپتر جدید با حدود پنج هزار کلمه در خدمتتون. این اولینچپتر از سه چپتر فلشبکه.
حس میکنم نیازه این مورد رو بهتون بگم، با اینکه قبلا بهش اشاره کردم؛ اما برای من مهم کرکترهان و آدمهایی که توی گذشته روشون تاثیر گذاشتن، نه صرفا شیپ و غیره.
راستی از ووت و کامنتهاتون ممنونم مهربونهام. اگه کیشوتیک رو لایق میبینید و ازش خوشتون اومده، به دوستهاتون معرفیش کنید و توی لایبرریتون بذاریدش تا به پروموشنش کمک کنه.
کلی هم مراقب خودتون باشید. تابستون هم معضلات خودش رو داره آخه :(
دوستدارتون، ایوی :")
موسیقی این چپتر:
Night Begins - Adam Taylor
@EviesDelusionalWorld
@ParkhyuneeStoryChatــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فصل ۵۴
بهار ۲۰۱۹ - پایگاه سنتگیلز روکری
«ال ال پریم، یو یوپریم، اف اف پریم، آر ۲ آر ۱...»
تمام صدایی که توی اتاق رهبر شنیده میشد، صدای چرخش مهرههای مکعب و صفحهی یوتیوبر کاناداییای بود که ازش داشت آموزش تماشا میکرد، اما گهگداری باقی صداها هم توی جو پرسه میزدن، صدای سیگنالها، رادارها، صدای هوش مصنوعی، صدای گزارش ایرپادش از مرز و هزاران صدای مختلف دیگه که رهبر جوان به سختی سعی کرده بود نادیدهشون بگیره.
امشب با شک به ماه زل زد، بعد همهی کشمکشها و ثانیهشمارهای حذف سومین قربانیاش رو به یاد آورد.
روزهای تاریک و نحسی رو به یاد آورد که به اینجا کشوندنش، مثل شمعی سفید سوخت و ساخت تا به این روند تن بده. روزها برای چانیول کافی نبودن، بنابراین محال بود نیمهشبها و سرگرمیهای قدیمیاش رو از دست بده، به خصوص که میدونست بازی کردن با اون مکعب روبیک مضحک، تمرکز و قدرت حافظهاش رو بالا میبره. بنابراین فقط دوش گرفته بود، موهاش رو خشک کرده بود، هودی بدون آستین و شلوارکش رو پوشیده و قصد نکرده بود به خواب بره.
مثل همیشه از پشت پنجره رویای پرواز کردن رو دنبال کرد اما همهی رویاهاش به تنهایی لایلا ختم شدن، برای همین کم موند زیر لامپ کمنور اتاقش اشک بریزه. معمولا وسواس فکریاش سر هر بهار که نوبت حذف یکی از قربانیهاش میشد، خیلی اجازه نمیداد کنار جواهر قلبش وقت بگذرونه.
میدونست لایلای عزیزش امروز توی اپرا درگیر اجرای آناستازیاست. بهش قول داده بود به تماشاش بره اما با وقاحت تمام تنهایی رو انتخاب کرده بود. نمیتونست به چشمهای پر شور و شوق لایلا و اَسمبِلهایی* که با رغبت میزد، نگاه کنه و قبل روز پنجاهم در برابر عزیزکش مضطرب به نظر نرسه.
YOU ARE READING
Quixotic
Mystery / Thrillerبهش میگفتن کیشوتیک! یک مرد آرمانگرا و خیالپرداز که رهبر پایینشهریهای لندن شده بود. مردی که دست به جنایت زد تا عدالت رو با چنگ و دندون حفظ کنه. اون آرمانشهری ساخته که مردمش هنوز برای دسترسی به منابع طبیعی و انسانی به بالاشهریها نیازمندن. رهبر پایینشه...