Part 9

346 65 8
                                    

گرچه زندگی نعمتی بزرگ است، ولی در عین حال یک بازی پیش پا افتاده است. یک بازی مثل شرط بندی. یک بار تو برنده می‌شوی و یک بار تاریکی. فقط باید صبر کنی تا نوبتت شود. آن وقت می‌توانی روزنه‌ی روشنایی خودت را ایجاد کنی...




تا صبح فقط توی تختش غلط می‌زد و به سقف خیره بود. ذهنش انقدر درگیر دیشبش با تهیونگ شده بود که جایی برای استراحت نداشت. از طرف دیگه با اون اسم ناشناس به گذشته پرت شده بود و نمی‌تونست افکارشو مرتب کنه. کلافه به تشک مشتی زد و روی تخت نشست. ساعت نزدیک ۸ بود. نمی‌تونست بخوابه پس ترجیح داد به کاراش برسه.
بعد از دوشی که توی حموم با کلی افکار مزاحم گرفت برای صبحونه به سالن غذاخوری رفت. کسی هنوز نیومده بود و قطعا هنوز خواب بودن. مثل اینکه فقط جونگکوک بود که خواب به چشماش نمیومد و سردرگم بود. در حال خوردن صبحونش بود که یکی از خدمتکارا بالای سرش حاضر شد.
-آقای جئون. باید بهتون اعلام کنم که امشب مهمان های ویژه‌ی ملکه و پادشاه قراره به کاخ بیان. پادشاه خوشحال میشن که شما هم در این مهمونی کوچیک حضور داشته باشین.
جونگکوک دست از خوردن کشید.
-البته. ممنونم.
خدمتکار تعظیم کرد و دور شد. تاحالا مهمونی اشرافی ندیده بود و این فرصت خوبی بود تا یکی دیگه از آرزوهای بچگیش رو تجربه کنه. البته جونگکوک نمی‌دونست اون مهمونی قراره یه فاجعه‌ی بزرگ باشه.
.
.
.

-همین که گفتم تهیونگ. نمی‌خوام سرافکندمون کنی.
-اما شما میدونین که من...
-بحث تمومه.
تهیونگ عصبی قدم های بلندشو برداشت و از اتاق خارج شد. وقتی به اتاقش برگشت در رو کوبید و مشت محکمی به دیوار زد. موهای طلاییش بهم ریخته روی صورتش پخش شده بود و چشماش از عصبانیت به قرمزی می‌زد.
-لعنتی!
با صدای بلندی فریاد زد و لگد محکمی به پایه‌ی میز کوبید. زندگیش شده بود همین. اطاعت از خانوادش برای خوب جلوه دادن خانواده‌ی سلطنتی. از وقتی یادش میومد هیچوقت نمی‌تونست به خواسته های خود برسه و براش توی همه چیز تصمیم گیری می‌شد. اما الان مسئله پیچیده‌تر بود. هیچ نمی‌خواست همچین کار مسخره‌ای رو برای جلوه‌ی بهتر انجام بده. گلدون روی میز رو محکم روی زمین کوبید که صد تیکه شد. با نفس های سنگین به تیکه‌های گلدون زل زده بود و رگ شقیقه‌ش باد کرده بود. باز هم مجبور بود تن به بازی‌ای بده که خودش توی انتخاب اون بازی نقشی نداره؛ درست مثل همیشه.
.
.
.

Espoir (vkook)Where stories live. Discover now