Chapter 30 🧱

270 63 70
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


اینجا خوبه نه؟میشینی عزیزم؟
لوهان که هنوز معذب و بغض کرده بود تایید کردو سهون خسته زانو زد تا جوان بتونه به تخته سنگ بزرگ چنگ بزنه و بهش تکیه کنه...
مرد با نفس عمیقی که فوتش کرد ایستاد و کوله پشتی ای که از جلو آویزان کرده بود هم پایین انداخت و دست به کمر منظره ی بکر و پرشکوفه ی اطراف رو برانداز کرد:
-عالیه!همیشه این وقت سال اینجا بهشته!البته مونده تا کامل سرسبز بشه ولیـ...
-کمرت درد نمیکنه؟
رو به سمت نقاش که هنوز ذهنش درگیر این مسیر پرپیچ و خمی که از ماشین تا این دره ی اسرارآمیز، روی دوش سهون طی کرده بود روبرگردوند و سر کج کرد:
-میشه اینقدر به حاشیه فکر نکنی؟دیگه داره بهم برمیخوره!صدبار تو راه بهت گفتم من خیلی هم خوبم!میخوای چندتا پشتک بزنم باورت بشه؟
لوهان باز به نوک تپه ای که ازش پایین اومده بودن کرد:
-اما باز باید کل این راه و برگردیم...آخه چرا منو تااینجا کشیدی که اذیت بشی؟من به رانندمون زنگ میزنم!
مدل کلافه نفسی کشید و کمی به درختهای سمت چپ خیره موند تا حرصش بخوابه و مقابل لوهان که انگشت ظریفش با رشته برگهایی که از میون قلب ترک خورده تخته سنگ رشد کرده بود،بازی میکرد نشست و عینکش رو تا روی موها بالا فرستاد تا مستقیم بهم خیره بشن:
-میشه همینجا یه تعهد نامه بنویسیم و من با خونم امضا کنم که تو هیچ اذیت و زحمت و سختی برای من نداری؟
وقتی اخم ریز لوهان و که دوست نداشت مسخره بشه دید دستش رو سمت خودش کشید تا نگاهشون به هم بیفته:
-لوهان من عاشق اینم که احساس کنم به دردت میخورم.اینکه یه جاهایی از پس چیزایی که تورو اذیت میکنن بربیام!فکر میکنم هر رابطه ای که یکم سالم باشه اینجوریه.اینکه از دیدن حس نیاز دیگری به خودت قدرت بگیری.این چیزیه که من تو این چندسال حس نکردم.دیگه داشت باورم میشد اینکه بودو نبودنت مهم نباشه یه جور ویژگی خوبه و رابطه ای که دارم خاصه!...هرچی...نه اینکه بگم مشکل پات برای من یه فرصته!نه!اون حس خلأ ای که داری و باعث میشه زود از هر تلاش و موقعیتی عقب بکشی منو میطلبه که کمکت کنم و هُلت بدم جلو...اینه که من بین خودمون دوستش دارم.همونجور که میبینم تو از آروم کردن من بعد ازاون آشفتگی هام خوشت میومد.دوست داری که خیلی راحت روی من تاثیر میذاری و ذهنیتمو عوض میکنی!تنها مانع و چیزی که هردومون و اذیت میکنی این خشکی هر از گاه توئه...اگه من هنوز برات غریبه ام و هر شرایطی که پیش میاد منو کنارت اضافی میبینی مستقیم و رک بهم بگو تا یه تجدید نظر بکنیم.

⌊ 🪞 🅹🅴🆁🅺&ⒿⓄⓄⓁⓎ 🪞 ⌉Where stories live. Discover now