برگشتن بکهیون باعث شد کیونگسو که نمیدونست چند دقیقه است اونطور روبه دیوار محکم چشم بسته و پلکهاش درد گرفتن،فشار دستش و از روی پیشونی برداره و بعد از نگاه بدی بهش کتش رو چنگ بزنه و سمت خروجی بره!
-چیکار میکنی کیونگ؟یه لحظه صبر کن!
قبل ازاینکه بیشتر ازیکی دو پله طی کنه بازوش از پشت زده شد و کلافه چرخید:
-بعدا بدجور نسخه اتو میپیچم بیون!فعلا اینو یادت بمونه که تا صدفرسخیم پیدات نشه!
لبهای کای که از پشت دیوار پاگرد سالن پایین تماشاشون میکرد محکم بهم فشرده شد.بکهیون از مرد رد شده پایینتر رو بهش ایستاد:
-اینقدر تند نرو!من نمیخواستم اذیتت کنم!
چشمهای تیز کیونگسو با حرص ازش گرفته شدن ولحظه ای روی که جوان کمی خودش رو از پشت دیوار بیرون آورد تا نگاه میخ شده اش به دست غریبه روی بازوی همسرش رو نشون بده نشستن!درحالیکه مغز اژدها دستور میداد بچزونش بدنش خودکار و نافرمان از چند لحظه قبل واکنش نشون داد و زبان سرخود چرخید:
-به من دست نزن!مسخ شده و متعجب ازاین جادو نیشخند کای که گوشه ی چشم راستش رو چین داد تماشا کرد و دلش بیشتر اسیر هوای این شیطان معصوم شد!بکهیون لحظه ای به عقب چرخید و با دیدن راهروی خالی باز تلاش کرد:
-چیه زودجوش میاری؟باور کن من نمیدونستم این پسره اینجا کار میکنه!حالا اصلا چی شده مگه؟چشمهای اژدهای آبی باریک شدو نگاهی که نورخفیف راهرو ترسناکتر نشونش میداد روی صورتش خم شد:
-ببین کار من با رحم کردن بهت به کجا رسیده که خیال کردی میتونی بامن بازی کنی!هی!این منم بکهیون!از سر تا ته این مغز خرابتو میشناسم!من همون زمان که یه دانشجوی ساده بودم گولتو نخوردم و بهت دست ندادم!خیال نکن دنبالت اومدم چون به هرز پریدن با تو محتاجم مردک عیاش!فقط خواستم بهت لطف کرده باشم!وزوز دم گوشم و قطع کنم!عملی بهت نشون بدم من و تو هیچوقت تو یه سطح نیستیم!همونطور که توهین میکرد و نفرت رگ باریک شقیقه ی بکهیون رو به رخ میکشید انگشت دستی که کتش رو میونش میفشرد مدام به تخت سینه اش که به سرعت از هوا پر و خالی میشد کوبیده میشد و همکلاسی قدیمی رو میون خودش و دیوار تحت فشار میذاشت و کای که دست به سینه پشت سر و به دیوار ورودی سالن پایین تکیه داده و فقط نیمی از بدنش قابل دیدن بود با تماشا کردنش لذتی هزاربار فراتر از خوشی های جسمی رو تجربه میکرد!
YOU ARE READING
⌊ 🪞 🅹🅴🆁🅺&ⒿⓄⓄⓁⓎ 🪞 ⌉
Romance↳🪭 Genres໑ ↲کمدی رمانتیک ~ درام ~اسمات~ازدواج قراردادی ↳🪭 Couples໑ ↲کایسو ~ هونهان~(کریسهو) ↳🪭 Summary໑ ↲برخورد یک عوضی زیرک ویک سرخوش ساده لوح درست مثل کوبش سیاه و سفیدو ترکیب تاریکی و روشنایی خیره کننده است! این داستان فرآیند تولد یک عشق از ا...