وقتی اونطور ملوس و آسیب پذیر به بالا زل میزد منظره ی دیگه ای از بهشت بود که همسرش میتونست با نشون دادن میزان سختی مقاومتش لقب ابرقهرمان رو به راحتی کسب کنه!
صورت کای تا نزدیکترین فاصله ی ممکن جلو اومده روی تنش خم شد و بارقه ی نور راهرو خط صافی روی چشمهاش انداخته رنگ روشنی بهشون داد...لحظات نفس گیری هر دو به نوبت مردمکها رو بین لبها و چشمهای دیگری جابجا کردن ومنتظر موندن تا اتفاقی بیفته!طوری سکوت و خلا فضای اطرافشون رو پوشونده بود که انگار قیامت سهمگینی اون بیرون تمام دنیا رو نابود کرده و فقط این دونفر با خیره شدن بهم فرصت نجات داشتن!
درست وقتی که رئیس حداکثر توانش رو جمع کرده بود تا دست روی قفسه ی سینه ی پسر گذاشته تپش قلبی که بالارفتنش رو با گوش جان میشنید لمس کنه کای نفسش رو حبس کرده جلوتر اومد و مرد هم طوری که انگار نوجوونی بی تجربه در انتظار اولین بوسه اس چشمهاش رو بست و شونه هاش رو جمع کرد اما لبهای نرم و درشت روی پیشونیش قرار گرفتن و امن ترین بوسه ی جهان رو به چشم دید!
حجم محبت و گرمای خالصانه ای که از تسلیم شدن این هدیه به پوستش درون وجودش سرازیر شد از بالاترین نقطه ی تن تا نوک پا تمام گرفتگی عضلات و عروق و خستگی رو از بین برده خنکی و مستی شراب صدساله ای رو جایگزین کرد و دستهای قوی همسرش کیونگسویی سست و رها شده رو محکمتر حفظ کردن...لبهای کای که با آه حسرت بار کیونگسو عقب رفت چشمهای هردو رو تب سرخی پوشونده بود و پلکها به سختی خودشون رو عقب نگه میداشتن.هردو با نگاه بهم فهموندن که اگه این لحظه جای دیگه و تو شرایط دیگه ای بودن چطور از پس این بیماری برمیان!
سر اژدها اول پایین افتاد تا بتونه از این حال و هوا بربیاد و دستهای سر آروم موهایی که خودش بهم ریخته بود تا حدی دوطرف صورتش مرتب کردن و به این بهانه برای لحظه ای گونه هاش و لمس کرد:
-خیلی مواظب خودت باش رئیس...هروقت هم دیدی مخت داره رد میده خل شدی بگو بیام بغلت کنم!
کیونگسو که خیره به زمین سعی میکرد عصبانیت و کلافگیش ازاین وضعیت رو مهار کنه لب پایین رو به دندون گرفت و با تعجب و حرص سری که بالا میبرد با پوزخندی عصبی تکون داد...واقعا همه چیز به نظر این بچه اینقدر ساده بود یا وانمود میکرد که داغ دل اون تازه نشه؟
YOU ARE READING
⌊ 🪞 🅹🅴🆁🅺&ⒿⓄⓄⓁⓎ 🪞 ⌉
Romance↳🪭 Genres໑ ↲کمدی رمانتیک ~ درام ~اسمات~ازدواج قراردادی ↳🪭 Couples໑ ↲کایسو ~ هونهان~(کریسهو) ↳🪭 Summary໑ ↲برخورد یک عوضی زیرک ویک سرخوش ساده لوح درست مثل کوبش سیاه و سفیدو ترکیب تاریکی و روشنایی خیره کننده است! این داستان فرآیند تولد یک عشق از ا...