Chapter 42🌻

357 61 201
                                    

زیاد طول نکشید که مستخدم برای مرتب کردن اتاق بیماری که مرخص شده بود خبردار بشه و با پا گذاشتن به اتاق شخصیت مشهوری که همیشه برای بیشتر زیرنظر گرفتنش آروم تر از کنارش رد میشد تا برای بقیه خبر ببره اونطور تنها و نقش شده بر زمین پیدا کنه!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

زیاد طول نکشید که مستخدم برای مرتب کردن اتاق بیماری که مرخص شده بود خبردار بشه و با پا گذاشتن به اتاق شخصیت مشهوری که همیشه برای بیشتر زیرنظر گرفتنش آروم تر از کنارش رد میشد تا برای بقیه خبر ببره اونطور تنها و نقش شده بر زمین پیدا کنه!


اونقدر هل شده و متعجب بود که حتی درست نتونست اژدهای آبی و جابجا کنه و سریع به راهرو هجوم برد تا پرستارهای انتهای راهرو رو صدا بزنه و خوشبختانه وقتی برگشت تاعو که دلشوره گرفته بود اینبار نتونست بهانه ی درگیر بودن رئیس با وضعیت برادر و برای خودش بیاره و باز تماس گرفت!سریع پاسخ داد و دستیار ناخوداگاه عصبانی صداش رو بالا برد:
-این دیگه چه مدلشه کیونگسو؟حداقل یه کلمه جواب بده بعدـ...

-قربان آقای یونگ حالشون خوب نیست!
تاعو طوری از جا پرید که نامزد سرگرم شده با ویترین جوایز هم ترسیده بهش نزدیک شد!:
-چــــی؟تو...تو دیگه کی هستی؟کیونگسو کجاست؟
-ایشون و من الان بیهوش پیدا کردم.
-اونجا کدوم گوریــــــــه؟نکنه تصادف کردههه؟
-نه نه اینجا بیمارستان نامسونگه.

مرد بیشتر ازاین حرف بیخود زدن رو جایز ندونست و از اتاق رئیس بیرون زد و جی هیون به دنبالش دوید:
-چش شدههه؟کای...کای خوبـههه؟
تاعو کلافه دکمه ی آسانسور و فشرد و صورتش رو لمس کرد:
-نمیدونم نمیدونممم!اون بخاطر برادرش بیمارستانه.گمونم تنهاست...وای یعنی چی شده؟

اونقدر بهم ریخته بود که زن بیشتر ازاین نپرسید و به دست و پا نپیچید تا به مقصد برسن.با کای تماس گرفت و جوابی نشنید و بیشتر نگران شد.وقتی سراسیمه بالای سر کیونگسو رسیدن انترن شونه ای بالا انداخت و خلاصه وضعیت رو شرح داد:
-فشار خون بالا و غیر منطقی نشون میده به شدت بی احتیاطی کرده و احتمالا علائمی مثل درد قفسه ی سینه و دست چپ و تاری و بینایی و نادیده گرفته.بااینکه مطمئن نیستیم اما به نظرمیاد خطر سکته رو رو کرده اما باید عروق اصلی بررسی بشه چون امکان آسیب دیدگی هست.باید منتظر نتایج اسکن بمونیم و بعد از به هوش اومدن ادامه بدیم.سابقه و پرونده ای در این مورد دارن یا به تازگی شروع شده؟

دستیار مبهوت و ناباور تنها چندبار پلک زد و دستها رو باز کرد...بعید نبود...بعید نبود اژدهای آبی درست کنار گوشش با همچین چیزی سر و کله بزنه و این و هم پنهان کنه!چیزی که درش فوق تخصص داشت!:
-من...نمیدونم...شـ..شاید بوده...

⌊ 🪞 🅹🅴🆁🅺&ⒿⓄⓄⓁⓎ 🪞 ⌉Where stories live. Discover now