صورتی ملایم²

53 12 0
                                    


بخش اول:شارون

ما تصویر در همی از دو فرشته بودیم
افسانه‌هایی منقلب و منزجر کننده...

★★★

پارت دوم: صورتی ملایم

خلأ، توصیف اطراف پسری بود که چشم هایش در سیاهی قوطه‌ور بود و توانایی دیدن چراغ های چشمک زن شهری که در قاب پنجره زندانی شده بودند را نداشت و همچنان صدایی درون مغزش سوت می‌کشید و زمزمه می‌کرد

"فرار کن، فرشته؟"

با کنار رفتن پرده و آمدن پرستاری که از ابتدا کارهایش را بر عهده داشت چشم های خیس و مردمک های لرزانش را به دختر روبه‌رویش دوخت، تاریکی میتوانست اینقدر زود از بین برود؟

_آقای جئون چیزی شده که بلند شدید؟ چرا سرم تون رو در آوردید؟

نگاهی به دستش که خونریزی داشت کرد و بعد دوباره به دختر خیره شد و حرفی نزد، هنوز هم باید فرار می‌کرد؟

_لطفا برگردید روی تخت تا من دستتون رو تمیز کنم و براتون پانسمان جدید بزارم.

روی تخت برگشت اصلا کی بلند شده بود؟ با چشم حرکات دختر را زیر نظر داشت، کجا می‌رفت چه چیزی برمی‌داشت و در نهایت بعد از تمام شدن کار دختر با صدای آرامی زمزمه کرد

_من یه خواب عجیبی دیدم...

خواب؟ مگر هنوز هم در آن رویا قدم نمی‌زد؟ یا که در مرزی بین خواب و بیداری پرسه می‌زد، مرز کوتاهی که به یک پلک زدن وصل بود، تاریکی میتوانست به این زودی از بین برود؟

_آقای جئون، دکتر توصیه کرده با یه روانشناس در مورد خودت صحبت کنی، شنیدم یه هفته‌ای میشه توی این اوضاع به سر می‌بری...

کدام وضعیت را می‌گفت؟ هفته گذشته مگر اصلا وجود داشته بود که وضعیتش تغییر کند؟ روانشناس می‌توانست به او وجودیت مطلق بدهد بعد از این؟ اصلا مگر کسی می‌توانست بمیرد و باز بودن را تجربه کند؟

_می‌خوام، یعنی میتونم باهاش حرف بزنم؟!

دختر لبخند گرمی زد و دست سرد پسر را فشرد

_همین الان صداش می‌کنم تو همینجا بمون.

با کمی اندک پشت صحبتش اضافه کرد

_خیلی کار خوبی می‌کنی که با یه روانشناس صحبت می‌کنی این خیلی توی روند بهبودی کمک کننده است!

پسر سرش را به معنای فهمیدن تکان داد ولی مگر بهبود چیزی جز دیدن دوباره سرو استواری بود که از ریشه زده شده و زیر خروارها خاک محکوم به پوسیدن بود؟
...
منتظر آمدن کسی بود تا بتواند در مورد خواب های عجیبی که می‌بیند، این توهم های حضور کسی در خانه‌اش و همه درد هایی که متحمل می‌شد یا شاید این آوای خوشی که مدام تکرار می‌کرد فرار کن، صحبت کند...
با کنار رفتن پرده پسری را دید که نهایتا چند سال با او تفاوت سنی داشت و موهایش بلوند بود

Patient Of 179 Room ﴾vk﴿Where stories live. Discover now