بخش سوم: بالهای شکلاتیشاید باید پیلهی تنهاییام را به دور خود میپیچیدم و منتظر پروانه شدن مینشستم.
★★★
پارت بیستم:ویرانی
"یک هفته بعد"
_اونجا آخرین جایی بود که دیدیمش، روز بعدش وقتی رفتیم در خونهاش با در باز و یه برگه روبهرو شدیم که توش نوشته بود
(من حالم خوبه و دارم میرم دانشگاه، نگران نباشید)
وقتی هم که یونگز رفت سر کار چون دکتر لی بهمون گفته بود نباید باهاش تنها بمونیم منم رفتم یه سری خرید داشتم، اونا رو انجام دادم، وقتی که برگشتم دیدم قفل در خونه رو عوض کرده و باز هم در خونش قفل بود، از اون روز به بعد الان یه هفتهای میشه که ندیدیمش..._میره دانشگاه؟
اینبار پسر بزرگتر جواب داد
_اره، خودمون بهش پیشنهاد دادیم که درسش رو ادامه بده.
_چه رشتهای میخونه؟
_موسیقی، موسیقی میخونه.
_تا حالا باهاش تا دانشگاه رفتید که ببینید کجا میره یا دوستی آشنایی چیزی توی دانشگاه داره یا نه؟
_نه، حتی راستش تا حالا زیاد ندیدیم بره دانشگاه!
_یعنی مثلا چطوری؟
_خب، خب اون اکثر مواقع توی اتاقشه، خیلی کم پیش میاد که از خونهاش بیاد بیرون برای همین من هیچ وقت ندیدمش که بره سر کلاساش یا اصلا درمورد دانشگاه حرفی بزنه، تو چیزی دیدی یونگز؟
هوسوک با شک سمت پسر بزرگتر برگشت و از او هم پرسید تا اگر چیزی میداند بگوید
_نه، من خیلی کمتر از تو میبینمش سوک.
_متاسفانه باید بگم که جونگکوک خیلی...من واقعا متاسفم اما خیلی از علایم اسکیزوفرنی رو داره.
_یعنی چی دکتر کیم، اسکیزوفرنی؟
_اینطور که شما تعریف کردید رفتار جونگکوک شامل توهم، هذیان گفتن و حتی کم شدن روابطش باهاتونه، صحبت کردن با یه شخص خیالی، آسیب زدن به خودش، میل موندن توی خونش، فقر گفتار یا لکنت زبانش، گفتید نزدیک به دو ماهه که باهاش هستید؟
_بله نزدیک دو ما شده.
_کسی که با اون پسر آمده بود بهتون گفته بود که این علایم رو داره و کسی توی سرش باهاش صحبت میکنه؟
_بله، آقای کیم بهمون گفتن که جونگکوک به خاطر از دست دادن پدرش و حتی قبل از اون به خاطر بیماری پدرش و حتی خیلی قبل تر به خاطر از دست دادن مادرش حالش بده و به ما گفتن که مراقبش باشیم و هر چند وقت یه بار بهش سر بزنیم
YOU ARE READING
Patient Of 179 Room ﴾vk﴿
Fanfictionآمیزش دست هایی پر از ابهام با دست هایی تهی... مردی که بو را تنفس میکرد، بوی درخت باران خورده، بوی چوب سوخته و بوی تند طغیان. همه چیز در گرو پایان بود، ساعت کی به خواب رفته بود؟ دست های سرد "او" کی شروع به ناپدید شدن کرد؟ ★★★ قسمتی از فیک: چه فراموش...