بخش چهارم: تا انتها، حضورصدای برهوت میآمد، بوی جنگل باران خورده، بوی جنگل سوخته و خاکستری خاکستر شده، ساعت کی خوابیده بود؟
★★★
پارت بیست و چهارم: تکرار واقعیت
تکرار یا واقعیت؟ چند روز شده؟ هفت روز؟ این واقعیته که داره تکرار میشه یا نه یه چرخه تکراریه که واقعی شده؟
چند ساعت خواب بودم؟
سرم درد میکنه.
دستام بسته است، سرمم همینطور،
درست بالای سرم یه چراغه،پشت دستم داره توی آتیش میسوزه، لب هات به اندازه کافی سرد هست؟
یادم میاد صد و هفتاد و نه تا بود درست مثل اون اتاق...
بیشتر میشه... اینو یکی توی سرم میگه.
همون مردی که خواب دیدم؟
صدای فریاد یکی از بیرون میاد، بدنم کرخت شده، دستام یخ کرده و پارچه ها زیادی سفته
یه اتاق بدون پنجره،
چند ساعت گذشته؟
شاید یک روز یا نه چند روز،
سرم درد میکنه و دیگه به سختی خودمو یادم میاد
خودم قبل از مرگ بابا.
سرم درد میکنه_فقط باید یه کم دیگر طاقت بیارم.
*یک، دو، سه، چهار، پنج*
_اسمت ویولت بود؟
*شش، هفت، هشت، نه، ده*
_از وقتی بیدار شدم سه دقیقه و چهل ثانیه گذشته...
*یازده، دوازده، سیزده، چهارده، پونزده*
_بال هامو از ته چیدن؟ جای بال هام رو اون روز توی آیینه تلقی روی دیوار دیدم
*شونزده، هفده، هجده، نوزده، بیست*
_قرصمو به موقع خوردم؟ من چه قرصی داشتم؟ بابا قرصشو خورده؟
نه، بابا مرده.*بیست و یک، بیست و دو...*
_من بیست و دو سالمه؟ نمیدونم!
_سرم درد میکنه، من دیگه هیچی رو نمیدونم.
***
_بیدار شدی جونگکوک شی؟
نه، کاش هنوز هم خواب میبود اما کابوس بیداریاش به سراغش نمیآمد.
آن مرد با هیبت بزرگ و شانههایی پهن.
مردی که کابوس این اتاق تاریک بود.
دست هایش تقلا میکرد تا پارچهها را پاره کند و پاهایش برای فرار کردن تمنا میکرد_چند دقیقه است بیدار شدی جونگکوک شی؟
با پایان جملهاش لبخندی زد و بالای سر پسری که کاملا به تخت بسته شده بود، ایستاد و دست هایش را مانند دو ستون در کنار سر پسر روی تخت قرار داد و از بالا به لب های پسر کوچکتر خیره شد
جونگکوک چشم هایش را بست و در دلش تکرار کرد، فقط باید کمی دیگر طاقت میآورد، بعد همه چیز تمام میشد
مردی که تنش بوی طغیان میداد بیشتر روی پسر کوچکتر خم شد و با همان لبخند برای بار سوم پرسید
YOU ARE READING
Patient Of 179 Room ﴾vk﴿
Fanfictionآمیزش دست هایی پر از ابهام با دست هایی تهی... مردی که بو را تنفس میکرد، بوی درخت باران خورده، بوی چوب سوخته و بوی تند طغیان. همه چیز در گرو پایان بود، ساعت کی به خواب رفته بود؟ دست های سرد "او" کی شروع به ناپدید شدن کرد؟ ★★★ قسمتی از فیک: چه فراموش...