بخش چهارم: تا انتها؛ حضورانگار که مایل ها دورتر جنگل سوخته و پر های مخملیاش خاکستر شده و با باد به اینجا میآمدند تا نفسش را ببرند
★★★
پارت بیست و هشتم: حضور سبز
"دو هفته بعد"
جهان دستخوش تغییر میشد و ما انسان ها هم محکوم بودیم به تغییر و عوض شدن،
ما به تغییر ها عادت میکردیم و با عادت هایمان زندگی
جئون جونگکوک پسر بیست و دو سالهای که حالا صد و خوردهای روز درون بیمارستان روانی بستری بود هم از اوضاع مبرا نبود زندگی او هم دستخوش تغییر شده بود، حالا دیگر مثل گذشته لکنت زبانش آزارش نمیداد، یا که دست هایش الان آزاد بودند تا طراحی کنند و گاهی حتی بنویسند.
چشم هایش هر روز کلمات تکراری دفترچهای که نمیدانست از چه کسی هست را میخواند و دیگر شب ها خواب نمیدید
نه تنها روانش دستخوش تغییر شده چهرهاش هم تغییر کرده بود
حالا موهایش تا روی شانههایش میرسید و بدنش دیگر هیچ زخمی روی خودش نداشت؛ تنها جای زخم روی گونهاش مانده بود و بال های نداشته اش
حالا دیگر موهای بلندش را با کش موی مشکی اش میبست و با نشستن روی تختش دیوار را پر از چشم میکرد تا او را نگاه کنند و شاهد دردی که پشت لبخند های بزرگش پنهان میکند باشند
شاید حق با دکتر کیم بود، جونگکوک دیگر هیچ صدایی درون سرش نبود، دیگر هیچ قصدی برای صدمه زدن به خودش نداشت.
جونگکوک جدیدی که در زندگیاش بود تنها میخواست در گوشهای از اتاقش تنها بنشیند، کتاب بخواند و گاهی طراحی کند
دروغ بود اگر میگفت دلش برای ویولت عزیزش تنگ نشده است برای خاطراتی که باهم داشتند، اما عادت کرده بود، او هم یک انسان بود، عادت میکرد و زندگیکش دور دستش را دور موهای بلند و موج دارش کشید و آنها را بست و با به دست گرفتن سیامین مدادش شروع کرد به کشیدن پنج هزار و نود و دومین چشمی که قرار بود بکشد
با آمدن جیمین درون اتاقش بدون اینکه برگردد آرام پرسید_چی شده جیمین شی؟
_راستش...خب...
_چیکار باید بکنم؟
_کش موهات...
با تعجب سمت جیمینی که گوشه اتاقش ایستاده و دست هایش را درون جیب لباس سفیدش فرو کرده بود، برگشت و پرسید
_چرا اونوقت؟
_چون دستوره اونوقت؟
_راستش رو بگو جیمین، چرا؟
_دیشب میخواسته خودکشی کنه...
_باز هم سوآ؟
_هوم.
YOU ARE READING
Patient Of 179 Room ﴾vk﴿
Fanfictionآمیزش دست هایی پر از ابهام با دست هایی تهی... مردی که بو را تنفس میکرد، بوی درخت باران خورده، بوی چوب سوخته و بوی تند طغیان. همه چیز در گرو پایان بود، ساعت کی به خواب رفته بود؟ دست های سرد "او" کی شروع به ناپدید شدن کرد؟ ★★★ قسمتی از فیک: چه فراموش...