18.Trapped in own hands

223 24 48
                                    


تیره کمرش لرزید دستهاش و جلوی خودش گرفت و با چشم های بسته کورمال کورمال با قدم وجبی خودش رو به تخت رسوند و روش نشست

حدس میزد که تهیونگ رو به روش باشه پس لحظه ای صورت زیباش و پشت سیاهی چشمش تصور کرد و خود شو روی تخت بالا کشید و به کمر خوابید
انگشت های دستش مضطرب ملافه رو چنگ میزدن
تمام تمرکزش و گذاشته بود روی حس شنواییش
اول صدای در کمد رو شنید و بعد صدای بیرون کشیدن کشو و چند ثانیه سکوت ،انگار که تهیونگ داشت به این فکر میکرد که با کدوم وسیله تنبیهش کنه
کشو. بسته شد و حالا صدای محوی از درآوردن لباس و می‌شنید

تهیونگ در سکوت بدون اینکه نگاه از کوک بگیره لباس هاش و درآورد، حالی که داشت بی شباهت به حال یک گرگ گرسنه نبود اما باید خودش و کنترل میکرد
حالا که خشمش به سطحی ترین لایه رسیده بود باید بیشتر حواسش و جمع می‌کرد

بی صدا رو به روی کوک ایستاد و به حرکت موجی ماهیچه های شکمش که از اضطراب می‌لرزید نگاه کرد

-کوک میدونی‌ که حتی موقع تنبیه هم میتونی از سیف ووردت استفاده کنی

+بله یادم هست

دست برد و فلاگر رو‌ از روی پاتختی برداشت

-میدونی جونگکوک یک قسمت هایی از بدن کوکی کار بدی کردن که حالا قرار تنبیه بشن

کوک آب دهنش و قورت داد

-پاهات و جمع کن توی شکمت و سفت بگیرش

+چشم

کوک اطاعت کرد و پاهاش و سفت گرفت، دستش رو زانوش بود و محکم اونها رو به سینه اش می‌فشرد تا بلکه ذره ای از دلهره اش کم بشه

حالا کف پاهاش روی انتهای باسنش بود

-آفرین خوبه

فلاگر رو روی باسنش گذاشت و ریشه های چرمش و رو تنش رقصوند

-هر جور حساب میکنم به یک تنبیه حسابی احتیاج داری تا تحت هیچ شرایطی فراموش نکنی که فرشته منی

مثلاً حتما روی این بالزهای خوشگلت بزنم تا دیگه تخم نکنی بدون اجازه من بیرون بری

تن کوک از شنیدن این حرف پرید بغضش به اشک تبدیل شد

-حتما باید کف پای سفیدت بزنم تا دیگه تو رو بدون اجازه من، جایی نبره

کوک نالید و با صدا گریه کرد

-حتما باید به کون خوشگلت بزنم که دیگه بدون اجازه من جایی جلوس نکنه

کوک فینی کشید و با گریه تهیونگ و صدا کرد

+ ددی

-هوم

+ددی ببخشید ، دیگه تکرار نمیشه

تهیونگ به جلو خم شد و دستی رو تنش کشید و بالزها شو‌ از پشت پارچه سیاه تو مشتش گرفت و کمی فشار داد

My housemate Where stories live. Discover now