جلوی اینه ایستاد و به تصویر غریب خودش تو آینه نگاه کرد.
با اینکه تصمیم گرفته بود حضور تهیونگ تو زندگیش و با رنگی کردن لباسش جشن بگیره اما در نهایت تنها با خرید یک پولیور یقه اسکی طوسی این تصمیم و عملی کرد. و کت و شلوار و پالتویی که خریده بود باز هم مشکی بودند.دستی به موهاش کشید و ساعت و نگاه کرد پنج دقیقه به هشت شب بود.
همون لحظه گوشیش زنگ خورد+ سلام
_ سلام عزیزم، من رسیدم بیا منتظرتم
+ الان میام
برای بار آخر به خودش نگاه کرد، این اولین قرارش با تهیونگ بود دلش میخواست همه چیز خاص باشه، حس غریبی داشت این که اینبار خودش همون کسی بود که دنبالش میآمدند و برای قرار میبردند، قلبش رو ذوب میکرد.
از در حیاط که بیرون آمد تهیونگ و دید که به ماشین تکیه داده و منتظر به رو به رو خیره شده
آروم و با استرس در و بست و به سمتش رفت ، چشمهاش توی سیاهی شب چشمهای تهیونگ و میکاوید، خبر نداشت از همون لحظه ای که پاش و از در بیرون گذاشته نفس تهیونگ از زیباییش بند آمده و فقط به پسر زیباش ناباور خیره شدهتهیونگ دستش و دراز کرد و دستهای سرد کوک و تو دستش گرفت ، لرز ریز دستهاش از اضطراب و حس کرد
_ چقدر زیبا شدی
_ تا حالا تو رو تو یک همچین لباسی ندیده بودم
کوک ساکت بود
_ چقدر رنگ روشن بهت میاد
کوک خجل سرش و پایین انداخت، از اینکه تهیونگ متوجه استایل متفاوتش شده بود لذت برد
+ خوب شدم ؟
_ ماه شدی
_ پس رفتی اینها رو خریدی ؟
کوک نگاهش و به چشم های تهیونگ دوخت و گفت:
+ میخواستم با شما ست کنم
لب های سرخش و نرم بوسید
_ خیلی زیبا شدی
نگاهی به سرتاپای تهیونگ که کت شلوار مشکی و پیراهن سفید و کراوات مشکی پوشیده بود انداخت و قلبش برای اون همه زیبایی لرزید
+ شما هم خیلی خوشگل شدید
_ نه به اندازه تو
لبخند کوک عمق پیدا کرد
تهیونگ در ماشین و براش باز کرد و کوک نشست و خودش هم به سرعت توی ماشین جای گرفت
ماشین و روشن کرد و بلافاصله دست کوک و تو دستش گرفت و حرکت کردتمام مدت در طول مسیر انگشت هاش روی دست کوک میرقصیدند, حس شادی که تو وجودش بود قابل توصیف نبود.
کوک دلش میخواست حرف بزنه ، آنقدر هیجانش بالا بود که باید برای خالی کردنش ساعتها حرف میزد
نگاه تهیونگ به خیابون بود اما متوجه هیجان کوک هم شده بود، نگاه مهربونی به کوک انداخت و لبخند زد، شجاعت کوک بیشتر شد و سوالش و پرسید

DU LIEST GERADE
My housemate
Fanfiction« عنوان Mature ( محتوای بزرگسالان) به دلیل نیاز آموزش به تمامی رده های سنی افراد علاقه مند به نوع رابطه بی دی اس ام حذف شد » جونگکوک دانشجوی سال اول معماری تصمیم میگیره برای تأمین مخارج زندگی و دانشگاهش یکی از اتاق های خونه رو اجاره بده و همخونه جد...