نامجون فنجون قهوه خودش و چای سیاه برادرش رو روی میز گذاشت
+چه خبر ؟ چی شد تونستی خونه پیدا کنی ؟_ هوم ، نه هنوز ، امروز یک جا رو دیدم
+ خوب چطور بود؟
تهیونگ پوزخندی زد
_ همخونه میخواست
+ میخوای همخونه شی؟؟؟
تهیونگ لحظه ای فکر کرد ، تصویر چهره نا امید پسر از ذهنش بیرون نرفته بود
_ نه ،یعنی هنوز نمیدونم+ تو داری به من میگی نمیخوای با من زندگی کنی و میخوای بری خونه خودت ، بعد داری میگی میخوای با یکی دیگه همخونه شی ؟؟؟
با من مشکل داری ؟؟؟؟_ هیونگ ، این چه حرفیه که میزنی ، قبلاً هم گفتم ،مهمون ، مهمونه
تو همین دو هفته هم من کلی زندگی تو رو مختل کردم ، بعد با دست به چمدون هاش گوشه اتاق اشاره کرد
+بهانه های تکراری
_ در ضمن اون خونه خیلی بزرگ بود و اینکه حس خیلی خوبی میداد
+ خونه بزرگ میخوای ، برو خونه بزرگ بگیر ، چرا بری همخونه شی ، یاد دوران دانشجویی ام افتادم و دردسر های خوابگاه
_ حالا که هنوز تصمیم نگرفتم برم یا نرم ، ولی خونه اش ویلایی و قدیمی بود ، حس خوبی داشت ،یک همچین خونه ای این روزها تو سئول پیدا نمیشه
+ نظری ندارم ، یعنی دارم ولی نمیگم چون تو تهش کار خودت و میکنی ، من هر چی بگم اهمیتی هم ندارهتهیونگ لیوان چای و روی میز گذاشت
تصویر لب های آویزون و چشم های درشت و نا امید پسر جلوی چشم هاش رژه میرفتسه روز از بازدید خونه گذشته بود
تهیونگ به تاج تخت تکیه داده بود و سایت و زیر و رو میکردآگهی اجاره خونه جونگکوک و دوباره دید و بازش کرد
کلمه اجاره اتاق بین چند ستاره بولد شده بود
لبخندی زد و نگاهش به قیمت اجاره افتاده بود ۱۰۰ دلار از قیمت کم شده بوداین بار خندید و با خودش گفت:
_ خسیس کوچولو
نگاهش و از گوشی موبایل گرفت و به چمدون های گوشه اتاق نگاهی انداخت
بعد انگار داره با یک شخص حقیقی حرف میزنه گفت:
_ نظرتون چیه بریم خونمون؟
و منتظر به چمدون های در بسته چشم دوخت
_ برای همتون اونجا جا هست:با یاداوری حرف های پسر گفت
_ کمد دیواریش بزرگ و جا داره
صدای خنده اش اتاق و پر کرد
کوک زیر دوش ایستاده بود و داشت نقطه اوج آهنگ و با صدای بلند میخوند که صدای زنگ موبایل وقفه ای تو خوندش ایجاد کرد ، دست کفیش و آب زد و به صفحه موبایلش که کمی دور تر گذاشت بود سرک کشید
ESTÁS LEYENDO
My housemate
Fanficجونگکوک دانشجوی سال اول معماری تصمیم میگیره برای تأمین مخارج زندگی و دانشگاهش یکی از اتاق های خونه رو اجاره بده و همخونه جدیدش کسی نیست جز آقای کیم (کیم تهیونگ) - پس این راه حل توست ، هر بار که خراب کاری کردی خودت و این گوشه جا بدی و از تنبیه فرار...