تقریبا به روتین منظم زندگیش برگشته بود ، این خونه رو دوست داشت ، بیشترین چیزی که حضور تو این خونه رو براش لذت بخش میکرد ، حضور شیرین پسرک بود
طوری که هر روز انگار جز وظایف انکار نا پذیرش شده بود که شام درست کنه منتظر باشه تا تهیونگ از سر کار برگرده و با هم شام بخورن
تهیونگ هر شب اشتیاق پسر رو برای گپ زدن با خودش میدید ، طوری که سعی میکرد با تمام خجالت و رودرواسی چند کلمه باهاش حرف بزنه
اون هم بدون اینکه به روی خودش بیاره با اشتیاق به کوک نگاه میکرد که گاهی از خجالت لب هاش مثل ماهی بی صدا تکون میخوره و کلمات و تو دهنش نگه میداشت
میدید هر شب وقتی میخواد برای ادامه کارش و استراحت به اتاقش بره پسر دمق میشد و خاموش به رفتنش نگاه میکرد.
کوک اما احوال عجیبی داشت ، وقتی کنار تهیونگ قرار میگرفت هول میشد ، دلش میخواست تمام اون لحظاتی که کنار مرد هست رو عالی به نظر برسه ، دوست داشت بی نقص باشه و به چشم بیاد
درست مثل وقتی که سیزده سالش بود و برای جلب توجه معلم ریاضیش آقای یانگ شاگرد اول شد
صبح ها که از خواب بیدار میشد تهیونگ خونه نبود و اما تا شب با ذوق در هر لحظه از روز به انتظار مرد میموند
انتظار برای همون یک ساعتی که اصولاً با سکوت تهیونگ همراه بود و فقط وقتی کوک تمام جسارتش و جمع میکرد و ازش چیزی میپرسید پاسخش و میداد
دیشب فهمیده بود که مرد هم مثل خودش فن سریال فرندز هستش, امشب تصمیم داشت برای اینکه دقایق بیشتری حتی در حد همون تماشای یک قسمت از سریال هم باشه در کنارش باشه ، بهش پیشنهاد بده که با هم هر شب یک ایپیزود رو تماشا کننحالا رو به روی تهیونگ نشسته بود و صد بار کلامش و تا پشت زبانش آورد و پس فرستاد ، درست همین امشب که قصد داشت این پیشنهاد و به مرد بده کم حرف تر از هر شب کنارش نشسته بود
تهیونگ مشغول جمع کردن ظرف ها بود و زیر چشمی پسری که ساکت تر از شب های قبل نشسته بود و نگاه خیره اش راه گرفته بود و تماشا کرد
ظرف ها توی ماشین ظرفشویی چیده شد اما کوک همچنان ساکت بود
_ چیزی شده ؟
کوک سریع سیخ سر جاش نشست نگاه کوتاهی به مرد انداخت و گفت:
+ نه
تهیونگ که فهمیده بود حتما چیزی هست سعی کرد لحن توبیخ و از کلامش دور کنه
_ اگر دوست نداری نگو ، ولی دروغ...
کوک سریع از جا بلند شد
+ نه واقعا چیزی نشده
نگاه تهیونگ تیز شد نقطه ضعفش دروغ بود

ESTÁS LEYENDO
My housemate
Fanfiction« عنوان Mature ( محتوای بزرگسالان) به دلیل نیاز آموزش به تمامی رده های سنی افراد علاقه مند به نوع رابطه بی دی اس ام حذف شد » جونگکوک دانشجوی سال اول معماری تصمیم میگیره برای تأمین مخارج زندگی و دانشگاهش یکی از اتاق های خونه رو اجاره بده و همخونه جد...