با کمی بی حوصلگی خودش و رو تخت اتاق جونگوک بالاتر کشید و پاهاش و خم کرد ، دستهاش و روی زانوهاش گذاشت و به هم قفل کرد
دوباره به کوک که جلوی کمد لباس هاش ایستاده بود نگاه کردبیشتر از بیست دقیقه بود که پسر داشت کمد لباس هایش و زیر و رو میکرد تا لباس مناسب برای رفتن به خونه برادر تهیونگ و بپوشه
+ اینم خوب نیست
هودی خاکستری رنگ و کنار تپه ای از لباس هاش پرت کرد
-خوب بودش که ...
نا امید به لباس نگاه کرد ، دیگه داشت خسته میشد ، اما از طرفی اضطراب و هیجان کوک رو هم درک میکرد
-کوک بیا اینجا
کوک کلافه نگاهی به تهیونگ کرد و رفت کنارش لبه تخت نشست
تهیونگ دستش و گرفت و اون به سمت خودش متمایل کردکوک مثل یک گربه خودش رو بالا کشید و سرش به شونه تهیونگ تکیه داد
-من یک پیشنهاد دارم
سرش و بلند نکرد
+چی ؟
-من لباست و انتخاب میکنم
کلافه سر بلند کرد
+اما من هیچی ندارم ، بین هیچی میخوای انتخاب کنی؟
-به من اعتماد کن ، بلند شو اون شلوار لی بگ مشکیت و بپوش
دست شو برد زیر لباس های تلمبار شده و یک تیشرت طوسی از بینش بیرون کشید
-اینم بپوش ، تا من بیام
و بدون اینکه اجازه مخالفت به چهره ناراضی کوک بده از جاش بلند شد
چند دقیقه بعد وقتی وارد اتاق قبلی کوک شد پسر داشت با موهای بلندش جلوی آینه ور میرفت وقتی سایه تهیونگ و از گوشه چشمش دید غر زد
+موهام خیلی بلند و نا مرتب شده باید کوتاهش کنم
-دست بهش بزن تا ببینی با دستهات چیکار میکنم
کمرش و صاف کرد و آب دهنش و قورت داد نگاه از آینه گرفت و همون جور که مبهوت زیبایی و استایل تهوینگ شده بود لب زد
+نمیزنم چشم
صداش آنقدر ضعیف بود که تهیونگ فقط حرکت لبهاش و دید
تهیونگ با کت چرم قهوه ای و تیشرت سفید و یک شلوار بگ جین ذغالی جلوش ایستاده بود و یک کت جین خاکستری هم تو دستش بود
به سمت کوک رفت و کت رو برای تن کردن کوک نگه داشت
کوک به سختی نگاهش و از تهیونگ گرفت و بی حرف کت و تنش کرد و تو آینه به خودش نگاه کردعالی شده بود از اینکه کت تهیونگ و پوشیده بود حس خوبی داشت
تهیونگ پشت سرش ایستاد و به تصویر خودشون نگاه کرد

YOU ARE READING
My housemate
Fanfiction« عنوان Mature ( محتوای بزرگسالان) به دلیل نیاز آموزش به تمامی رده های سنی افراد علاقه مند به نوع رابطه بی دی اس ام حذف شد » جونگکوک دانشجوی سال اول معماری تصمیم میگیره برای تأمین مخارج زندگی و دانشگاهش یکی از اتاق های خونه رو اجاره بده و همخونه جد...