14.Mine

421 43 182
                                    

لپتاپش و بست و مشتاق به موجود با نمک غرق در خواب رو به روش نگاه کرد
کوک روی تختشون خوابیده بود ، تختی که از روز اول تهیونگ متنفر بود از تنها خوابیدن روش و حالا برای هر دوشون بود

حالا در عرض چند ساعت میم های مالکیتشون جمع بسته میشد و دیگه هیچ چیز بوی تنهایی نمی‌داد

جوری که خونه های پازل براش جفت میشدند در عین حال که حس خوشبختی بهش میدادند یک‌ ترس غریبی هم به جونش مینداختن

پایین تخت ایستاد و به فرشته کیوت غرق در خواب نگاه کرد که لای کوهی از لحاف خودشو مدفون کرده بود

زانوش و روی تخت گذاشت و همزمان گوشه لحاف و بالا زد و سرش به زیر لحاف کشید

دست برد و پاهای گرمش و نوازش کرد و بوسه ای روی پاهاش گذاشت و کم کم همون طور که روی تن برهنه اش می‌خزید نقطه به نقطه اون سرزمین موعود و می‌بوسید و پیش می‌رفت

زیر زانوش و که بوسید کوک قلقلکش آمد و بیدار شد
چشم هاش و باز کرد ثابت موند

نفسی که تا چند ثانیه پیش بی اراده اکسیژن رو به سلول های تنش میرسوند حبس شد تو ریه هاش،
تهیونگ و نمی‌دید و اما نرمی لبهاش روی تنش حس میکرد بوسه هایی که نقشه راهی بودند که در نهایت مرد رو‌ به لبهای کوک رسوندند

تهیونگ تشنه به لبهاش بوسه های نرم و‌ ریزی میزد که هر کدوم قلب کوک رو فشرده تر از قبل میکرد

این رویایی بود ، تا به حال با یک همچین حسی بیدار نشده بود

حس خواسته شدن ، حس دوست داشته شدن و حس پرستیده شدن

نگاه مرد قفل چشم های خمار کوک شد

سر برد و چشمهای ناباورش و بوسید

کوک که تمام مدت از شدت هیجان تمام عضلات بدنش ساکن مونده بودند ،تکونی به خودش داد و دستهاش و دور گردن مردش تنگ کرد و اون سفت به آغوش کشید

+ یعنی قراره از این به بعد هر صبح من، همینطور رویایی شروع بشه ؟

_ اگر هر روز صبح همینطور خوشمزه و خواستنی باشی , آره

+ چیکار کنم خواستنی بمونم ؟

_ مال من باش

+ مال توام

بلافاصله زبونش و‌ گزید و لبهاش و به دهن کشید

+ مال شمام

تهیونگ سرمست خندید

_ بلند شو مال من ، قرار بعد از صبحانه با هم حسابی حرف بزنیم

تنش رو بی میل از رو تن برهنه کوک بلند کرد و منتظر به کوک نگاه کرد

تا همین چند لحظه پیش تنش از بوسه های مرد خیس بود اما الان روش نمیشد از جاش بلند شه

تهیونگ که متوجه خجالت پسر شده بود مصرانه به نگاه کردنش ادامه داد

My housemate Where stories live. Discover now