Chapter 1,Part 9

1K 91 10
                                    


-اوه بیخیال بی...اون فقط یه پسر قرتیه مو بلنده!چرا خودتو ناراحت میکنی؟...
با حرص و عصبانیت مشغول نقاشی بودم.جک اومده بود خونمون و سعی میکرد منو آروم کنه.
-میدونم...جلوی بچه ها خیتت کرد و گفت که بیای جلو بشینی ولی...رفتارش با همه همین طوره!ولش کن...معلمای جوون همشون همینن...میخوان خودشونو جدی نشون بدن و بگن حرف حرف اوناس!
با عصبانیت داشتم به کارم ادامه میدادم.
-اصلا گوشت با منه؟
مداد توی دستم از شدت فشاری که بهش آوردم شکست.پرتش کردم اونور.با حرص یه نفس عمیق کشیدم و به جک نگاه کردم.
-هیچ کس...هیچ کس!حق نداره با من اینطوری رفتار کنه...هیچ کس!...حتی آدمی مثه استایلز...
انگشت اشاره و شستمو کشیدم به لبم.یه کم اینور و اونور و نگاه کردم.
-میدونی چیه جک؟...من کم نمیارم!منم خیتش میکنم...من که تو این کار خبره ترم!...حالیش میکنم با کی طرفه.میدونم باهاش چیکار کنم!
-بی دارم بهت میگم ارزشش و نداره...
-ما کارمون اینه جک...اذیت کردن معلما و کادر مدرسه؛یادت رفته؟...فک کرده چون ما خیلی اختلاف سنی نداره،میتونه سر به سرم بذاره ولی اشتباه میکنه...
-ولی بی...اون محض تفریح بود...تو الان میخوای انتقام بگیری...داری تند میری!...
پریدم وسط حرفش. -انقدر چرند نگو جک...ضایع کردن ضایع کردنه دیگه!...شوخی و جدی هم نداره...الانم دیگه چیزی نگو.تکلیف نقاشی دارم و هنوز هیچ غلطی عملا براش نکردم!توام اون هدفون روی گردنت و بزار رو سرت و آهنگ گوش کن و بزار به کارم برسم!...
-پف!
اینو گفت و هدفون و گذاشت رو سرش.معلوم بود ناراحت شده.خودمم ار این نوع حرف زدنم ناراحت شدم.دفتر و مداد و گذاشتم رو میز و رفتم جلوی جک نشستم.من کلا عادت ندارم عذر خواهی کنم ولی سعی میکنم یه جورایی از دل طرف دربیارم.
چشماشو بسته بود و فقط به آهنگ گوش میکرد.زدم به پاش.چشماشو باز کرد.هدفون و گذاشت دور گردنش.
-چیه؟
-چی گوش میدی؟
-آهنگ Demons...البته تو که از گروه Imagine Dragons خوشت نمیاد.پس...
خواست بزاره رو سرش که جلوشو گرفتم.
-اوه...حالا بده ببینم چیه.
-باشه
بدون هیچ گونه کلکی آهنگ و دوس داشتم.فقط همین یه آهنگ از گروه.
سرم و شروع کردم به تکون دادن.جکم لبخند زد و این یعنی دیگه دلخور نیست.

درسته که تصمیم گرفتم ضایعش کنم ولی همین طوری نمیشد.باید یه موقعیت مناسب پیش میومد؛جوری که قشنگ بشه ضایع شدنش و حس کرد ولی راحت نبود.
هر وقت میخواستم یه کاری کنم یه اتفاق غیر قابل پیش بینی میفتاد.
مثلا یه بار روی صندلیش میخ گذاشته بودم تا وقتی میشین داد و فریاد کنه و همه بهش بخندیم ولی اون جلسه کلا رو میز نشست.
یا یه بار دیگه یه سطل آب یخ گذاشته بودم بالای در تا وقتی در و باز کنه بریزه رو سرش و خیس شه ولی اون روز دقیقا زنگ ما کل کادر مدرسه جلسه داشتن و زنگ ریاضی کاملا پرید.
یا مثلا یه بار دیگه یه پوست موز گذاشته بودم دم در تا وقتی اومد لیز بخوره و بیفته رو زمین ولی دقیقا چند ثانیه قبل از ورودش به کلاس،لوییزا پوست موز و انداخت تو سطل آشغال.منم تا فهمیدم خواستم یه کاری کنم اما همون موقع استایلز وارد کلاس شد.
تازه این چندتاش بود؛کلی کارای دیگه هم کردم ولی هر کدوم به دلایلی عملی نشد.
یه روز وقتی از مدرسه تعطیل شدیم،بعد از اینکه با بچه ها خداحافظی کردم،هنوز خیلی راه نرفته بودم که با یه چیزی مواجه شدم؛استایلز با یه دختر جلوی ماشینش وایساده بودن.داشتن حرف میزدن.بلافاصله بعدش همو بغل کردن.حسابی جا خوردم.کاملا معلوم بود که دوست دخترشه.
یه لبخند شیطنت آمیز زدم.موبایلم و از تو جیبم درآوردم و رمزم و وارد کردم.خواستم عکس و فیلم بگیرم اما...نمیدونم.دلم نیومد.درست بود می خواستم اذیتش کنم ولی در محدوده ی مدرسه...دخالت دیگه تو زندگی خصوصیش غیر اخلاقی بود.
بیخیال شدم و موبایلم و گذاشتم تو جیبم.وقتی سرم و آوردم بالا،استایلز و اون دختر سوار ماشین شدن و سریع از اونجا رفتن.
پیاده تا خونه رفتم.کلید و انداختم تو جا قفلی و در و باز کردم.مامانم خونه بود.
-سلام مامان
-سلام بتی
رفتن تو اتاقم.کیفم و از رو کولم در آوردم.تا خواستم بزارم زمین،یه چیزی رو میزم دیدم.خم شدم.اون یه کارت اعتباری اتوبوس و مترو بود.ولی واسه چی؟رو میز من چیکار میکرد؟
تو دستم گرفتم.رفتم پایین.مامانم تو آشپزخونه بود.
-مامان این چیه؟
برگشت و به کارت تو دستم نگاه کرد.
-اوه...اون...
روشو برگردوند و به غذا درست کردنش ادامه داد.
-تو فاصله ی چند متری اینجا یه ایستگاه اتوبوس زدن.یه ایستگاه اتوبوسم نزدیک مدرسته.صبحا با اتوبوس برو به جای اینکه پیاده بری.
-بعد ظهر نمیشه؟
-میشه ولی خیلی طول میکشه تا بیاد دم ایستگاه اتوبوس مدرسه.ساعتاش و رفتم درآوردم.اون کارتم واسه خود خودته...یه وقت گمش نکنی!
یه نگاه به کارت انداختم و گفتم:نه...حواسم هست.
و...به جرئت میتونم بگم این کارت اعتباری کوچیکم حتی تو تغییر زندگی و سرنوشتم تاثیر داشت.

I Lost You (Harry Styles)Where stories live. Discover now