[بچه ها تو این قسمت تو تیکه ی کنسرت چند تا آهنگ قراره باشه که در آخر خودم اسم آهنگ و براتون میزارم...به احتمال زیاد خواننده رو نمیشناسین...😬
از صبر و شکیبایی شما سپاسگزارم😊]••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
دوست دارین بدونین بعد از شنیدن خبر چه حالی داشتم؟
خب...بهتون میگم!حس میکردم از دو طرف صورتم دارن آتیش بهم میزنن و یکی از جلو داره روی صورتم یخ میماله!
بخوام خیلی کلی بگم،همزمان هم شوکه بودم هم خجالت زده!مورد آخر و نمیدونم چرا راستش...!شاید به خاطر اینکه تا حالا با یه نفر تنها بیرون نرفته بودم!
آره درست شنیدین!
من تا حالا تنهایی با یه نفر بیرون نرفته بودم!
خیلی براتون عجیبه که اینو میشنوین نه؟
خب درسته که من دوستای زیادی داشتم و خیلی با هم اینور اونور میرفتیم ولی تا حالا نشده بود که با یکی تنها برم جایی؛چه پسر چه دختر و حتی جک که دوست صمیمیم بود!تازه یه چیز دیگه...
هری به هیچ عنوان بهم نمی گفت که کنسرت کی قراره بریم!
فکرش و بکنین!!!!!!
من نمیدونستم قراره کدوم گوری با هری برم! (زر نزن دختر!...من جهنمم با هری میرم😒)لابد میگین خب مشکلش چیه؟
الان کاملا توضیح میدم تا روشن شین!
اول اینم بگم که کنسرت و گالری هر دو تو یه روز بودن و البته پشت سر هم؛یعنی بلافاصله بعد از گالری باید سریع میرفتیم کنسرت!...دوم اینکه من وقتی میخوام برم یه جایی،حالا هر جایی میخواد باشه،سینما،پارک،باغ وحش و...لباس متناسب با اونجا رو میپوشم؛اگه اینکارو نکنم حس احمق بودن بهم دست میده!
حالا خودتون و بزارین جای من...واقعا عصبی کننده نیست که ندونی کنسرت کیه و چه سبکیه و چی باید بپوشی؟!
چون مثلا اگه پاپ باشه یه جور باید لباس پوشید اگه کلاسیک باشه یه چیز دیگه...سوم اینکه چون من قرار بود دو جا برم باید جوری لباس میپوشیدم که هم مناسب گالری می بود هم کنسرت...
و واقعا گیج کننده بود که باید چی بپوشم که نه واسه گالری بد باشه نه کنسرت!و چهارم!...
من هر سبکی و دوست ندارم!...مخصوصا راک و هوی متال!از این دو تا خیلی خیلی بدم میاد!
مطمئن بودم اگه یکی از اینا باشه،من قطعا همون ثانیه اول کنسرت و ترک میکردم.
میدونم الان همتون با خودتون فک میکنین یارو چقد بی ادبه ولی واقعا من با کسی تو اینور مسائل تعارف ندارم!الان لابد میگین چرا سرچ نکردی؟خب...چون به هری قول شرف داده بودم که به هیچ عنوان راجع بهش تحقیق کنم.
خب...حالا درک کردین اوضاع من بیچاره رو؟!
تو اون یه هفته،همش فکرم مشغول بود...راستش و بخواین هول بودم...خیلی کمم با هری حرف میزدم البته برای اونم اینطوری راحت تر بود چون مدام راجع به کنسرت ازش میپرسیدم و اونم هر دفعه میگفت:"نمیگم!...سوپرایزه!"
منم هر بار که اینو میگفت،گوشیم پرت میکردم یه ور!یه دفعه حتی تا مرز خرد شدنم گوشی بیچاره ام رفت!
YOU ARE READING
I Lost You (Harry Styles)
Fanfictionشب از جایی شروع میشه... که تو... چشمات و میبندی! By:@FreakBita