_وات د هل لیام؟ معلوم هست دیشب کدوم گوری بودی؟
لیام گوشیشو یکم از گوشش فاصله داد و قیافشو بخاطر صدای بلند پدی توی هم برد.
_آروم باش عم...
_تو ازم میخای اروم باشم؟ وای خدای من لیام! بهتره امیدوارباشی فقط دستم بهت نرسه...
لیام ریز ریز خندید و دستشو جلوی دهنش گذاشت تا صدای خندش به گوش عموی فوق عصبانیش نرسه.
_خب... حالا... بهم بگو چه اتفاقی افتاده ، که دیشب نتونستی بیای خونه
یه لبخند بزرگ روی لبای لیام بوجود اومد. دوباره رسیدیم به پدی مهربون... کسی که نمیتونه حتی چنددقیقه هم از لیام عصبانی باشه..!
_زیاد اتفاق مهمی نبود فقط...
_فقط؟
_میدونی... تصادف کردم و دستم شکسته و خونریزی داخلی دارم!
_مسیح لیام... اتفاق مهمی نبود؟
پدی با تمام توانش داد زد و لیام ایندفعه واقعا حس کرد پرده ی گوشش پاره شد...
میدونین، اون فقط توی دادن خبرای بد یکم افتضاحه...!
_تو واقعا خوبی؟
_قسم میخورم عمو... من حالم خوبه خوبه... داری پشیمونم میکنی از اینکه بهت زنگ زدم
_من خیلی نگرانت بودم پسر
_متاسفم...
لیام اروم زمزمه کرد و بعد با یاداوری چیزی که میخاست به پدی بگه، دوباره توی جاش نیمخیز شد.
_میخاستم راجب موضوع دیگه ای باهات صحبت کنم
_دیگه چه اتفاقی افتاده؟ حتما ضربه مغزی هم شدی و دیگه نیمتونی راه بری
لیام از پشت خط خندید و میتونست لبخند پدی روهم حس کنه.
_میدونی... کسی که باهاش تصادف کردم....آمم... خیلی مهربون بود. ازم خواست که پلیس خبر نکنم... گفت خودش ازم مراقبت میکنه ، تازمانی که حالم خوب شه
لیام یه نفس عمیق کشید و منتظر موند تا پدی نظرشو راجب به این موضوع بگه... بزای چند لحظه فقط صدای نفس کشیدن بود که میومد و لیام با خودش فکر کرد که بهتره چند دقیقه به پدی فرصت بده تا راجب این موضوع باخودش فکر کنه...
_عمو؟
_تو مطمعنی لیام؟
پدی اروم پرسید و لیام نمیتونست از توی صداش حدس بزنه که حسش نسبت به این موضوع چیه.
_اون ادم خوبی بنظر میاد... و خوب وضع مالیش هم خوبه. اون خیلی اصرار کرد و منم نتوستم مقاومت کنم
لیام فقط یکم چاشنیشو زیاد کرد... پدی که قرار نیست بفهمه؟
اون واقعا دلش میخاست اینو تجربه کنه... زندگی توی چند مدت بدون دغدغه و فکر کردن به اینکه فردا صبح خیلی زود باید توی مغازه ی ابزار فروشی کوچیک پدی کار کنه...
YOU ARE READING
I'm Not Yours {ziam}
FanfictionHighest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !