| Somthings change |

4.4K 677 257
                                    

_حتی فکرشم نکن ! هیچکس تاحالا نتونسته از من ببره !

لیام با غرور گفت و سینشو جلو داد. به صورت دراماتیکی ، موهای روی پیشونیشو کنار زد.

زین که مشغول آماده کردن ایکس باکسش بود ، پوزخند صداداری زد و نیم نگاهی بهش انداخت.

همین چنددقیقه پیش از سرکار - که تنظیم اهنگ جدیدش بود - برگشته بود و حسابی انرژیشو از دست داده بود.... ولی بنا به دلایلی ، به این فکر کرد که ایکس باکس بازی کردن با لیام میتونه خستگیشو از بین ببره... بالاخره اون دوستشه دیگه !

_میدونی من چنددور قهرمان بازی های ایکس باکس بودم؟!

_هرچنددور... مهم اینه که تو هنوز بازی مالیک رو ندیدی!

زین گفت و دسته رو به سمتش پرت کرد. خودش کنار لیام روی مبل نشست و تنظیمات بازی رو انجام داد. وقتی اماده شد ،به سمت لیام برگشت و بهش نگاه کرد.

_خب... آماده ای؟

_همیشه !

زین یه چیپس گنده توی دهنش گذاشت قبل از اینکه دکمه ی شروع رو بزنه و بازی رو شروع کنه...

بازی خوب پیش میرفت ، تااینکه لیام با اخرین مشتی که به زین زد اون روی زمین افتاد.

_هاه ! دیدی گفتم مالیک؟

لیام نیشخند زد و ابروهاشو براش بالا انداخت. زین اخمی کرد و بدون اینکه چیزی بگه دندوناشو از حرص روی هم سابید.

_زیاد شلوغش نکن ؛ تازه شروع شده...

راند دو شروع شد و خب... مثه اینکه امروز روز شانس زین نبود!

_الان چی ؟

لیام با خنده گفت و لب پایینیشو محکم گاز گرفت تا خندشو جمع کنه... زین با اخم بهش نیم نگاهی کرد و لیام سریع ساکت شد.

_من هنوز گرم نشدم !

زین بهش چشم غره رفت و لیام طوری که سعی میکرد خندشو جمع کنه سرشو تکون داد.

راند سوم شروع شد... فقط چنددقیقه مونده بود که لیام این راند رو هم ببره... ولی صدای بلند زین باعث شد که از ترس سرجاش بپره

_هی اونجارو!

لیام به جایی که زین اشاره کرده بود یعنی یه جایی روی سقف نگاه کرد ولی چیز خاصی ندید. سرشو به سمت زین برگردوند و باتعجب نگاش کرد.

_ولی اونجا ک...

_ یپ ! من بردم!

زین گفت و مشتشو توی هوا پرت کرد. لیام که تازه کلک و نقششو فهمیده بود ، اخم کرد و دستشو پرت کرد.

_ولی تو بهم کلک زدی !

_من که نمیدونم از چی داری صحبت میکنی

زین با نیشخند گفت و شونه هاشو بالا انداخت. لیام دندوناشو روی هم سابید و دستاشو مشت کرد.

I'm Not Yours {ziam}Where stories live. Discover now