| Wet dream |

4.6K 675 134
                                    

" پسر اروم شکم لیام رو بوسید و بعد زبونشو توی نافش چرخوند. لیام ناله ی ارومی کرد وقتی دستش روی رون پای لیام بالا پایین میشد.

پسر یکم بالاتر اومد و سینه ی راست لیام رو بین دندوناش گرفت....باعث شد که این دفعه لیام ناله ی بلندتری بکنه. اون واقعا روی سینه هاش حساس بود.

سینه ی راستشو ول کرد و بعد روشو که پف کرده بود و سیخ شده بود بوسید. اروم سینه ی چپشو بین دندوناش گرفت و کشید و باعث شد که لیام جیغ بزنه. بااین که نمیتونست صورتشو ببینه ، کلی نیشخند عمیقشو میتونست کاملا حس کنه...

پسر خودشو اروم روی لیام بالاتر کشید و همچنان بدون اینکه لیام بتونه صورتشو ببینه ، سرشو توی گردنش برد و لباشو روی گردنش گذاشت. لباشو اروم حرکت داد. لیام داشت از این همه لذت دیوونه میشد...

پوست نرم ، سفید و حساس گردن لیام رو بین دندوناش گرفت و یکم فشار داد. باعث شد که کبودی نه چندان کوچیکی به وجود بیاد...

اروم سرشو زیر گلوش برد و ماه گرفتگی لیام رو خیس بوسید ولی بعد دندوناشو توش فرو کرد و یه کبوی بزرگ دیگه بوجود اورد. لیام بلند ناله کرد و به کمر اون پسر چنگ زد.

_تو خیلی خوشگلی...

پسر با صدای بم و عمیقش گفت و باعث شد لیام از خش دار بودن و سکسی بودن صداش به خودش بلرزه. صدایی که لیام زیادم باهاش غریبه نبود.

چشاشو به زور باز کرد و به اون پسر که صورتش معلوم نبود نگاه کرد. موهای پرکلاغی ... پیرسینگ روی بینیش که وقتی اون داشت روی فک لیام بوسه میذاشت لیام از بالا میتونست اونو ببینه ... و تتوی لب قرمزی که وسط سینه ی لختش داشت.

لیام اونو میشناخت !

زین بعد از اینکه فک لیامو بوسید ، اروم یکم ازش فاصله گرفت. دستشو بالا اورد و از پایین شکم تا گردن لیام روی بدنش کشید و لبشو گاز گرفت. باعث شد که پسر زیری به خودش از لمسش بپیچه و چشاشو ببنده و اجازه بده ناله هاش ازاد بشن.

زین انگشت شصتشو روی لب پایینی لیام کشید و لیام میتونست دوباره اونو روی خودش حس کنه. اروم چشاشو باز کرد و با مژه های بهم چسبیده به خاطر اشکش به زین نگاه کرد. زین لب پایینشو فشار داد.

_ تو ماله منی ... فهمیدی؟

توی چشای طلایی پسر بزرگتر نگاه کرد و سرشو تکون داد. پسر بزرگتر پایین اومد و لبشو بدون معطلی روی لبای لیام گذاشت و دستشو وسط پاش برد.

باعث شد که لیام ناله ی بلندی بین بوسه و توی دهن زین بکنه... زین دستشو تندتر روی اون تکون داد و اشکای لیام از حجم لذتی که بهش وارد میشد ، اروم پایین ریخت... "

لیام اروم چشماشو باز کرد و چندبار نفس نفس زد. عرق کرده بود و حس میکرد بدنش روی اتیش قرار داره.

I'm Not Yours {ziam}Where stories live. Discover now