| End ? Maby But Not For ziam |

6.8K 699 508
                                    

چپتر قبل با هزار امید رفتم چک کردم ریده شد تو ذوقم 😿👊 در همین حد بهتون بگم که چپتر اخره :") بقیش با خودتون 💕😶





{ 4 سال بعد }

_چندلحظه صبر کن !

صدای غرغر کردن لیام از پایین اومد . نشون میداد که اون بالاخره به خونه برگشته .

_زدی ؟ تو کجایی ؟

لیام از پایین داد زد .

_من اینجام ! این بالا !

زین متقابلا داد زد . انگشت شصتشو خیس کرد و کتابشو به صفحه ی بعد ورق زد .

صدای حرف زدن های لیام می اومد و زین حدس زد که اون مشغول حرف زدن پای تلفنه .

در باز شد و هیکل وزشکار و عضله ای لیام توی چارچوب در مشخص شد . هیکلی که زین بخاطر اینکه دیگه نمیتونست به راحتی اونو توی بغلش بگیره ازش ناراضی بود ولی به طرز مخفیانه ای ستایشش میکرد ...

_نگاهش کن ! اون اینجاست !

لیام چشماشو چرخوند و گوشیشو روبه روی زین گرفت . زین سرشو بلند کرد و حالا متوجه شد که اون داشت با لویی و هری که توی چشایر بودن از طریق تماس تلفنی صحبت میکرد .

هردوشون برای فیلمبرداری فیلم جدید هری به چشایر رفته بودن و بنظر میرسید که حسابی خوشحال بنظر میرسیدن .

لیام کنارش روی تخت خودشو پرت کرد و گونشو محکم بوسید . زین روبه لویی و هری نیشخند زد و به تاج تخت تکیه داد .

_اوه زین تو کتاب هم میخوندی ؟! حدس میزنم لیام خیلی روت اثر گذاشته پسر !

لویی گفت و نیشخند زد . زین خندید و دستشو دور پسرش حلقه کرد و اونو به خودش نزدیک کرد .

_معلومه که میخونه ... و اون عینک هم زیادی سکسیش میکنه

لیام زبونشو برای اونا در اورد و زین نیشخند زد و عینکشو بالا داد .هری و لویی خندیدن . هری که سرشو روی شونه ی دوست پسرش گذاشته بود ، برای لیام دست تکون داد .

_هی لیام ، ببین چی پیدا کردم ! لویی لطفا نشونش بده !

هری لبشو جلو داد و لویی غرغر کرد و دوربین رو به سمت پاهاشون گرفت ، لیام و زین تونستن شلوارکای کوتاه سبز و آبیشون که طرحای لگو جوکر و لگو سوپر من روشون داشت رو ببنین .

_اوه خدای من اون ها خیلی باحالن ! میشه برای ماهم ازشون بگیری؟!

زین سرشو برگردوند و باحالت مسخره کننده اش بهش نگاه کرد . فکر میکرد لیام داره شوخی میکنه ولی جوری که حالت صورت دوست پسرش داشت نشون میداد هیچ شوخی در کار نیست .

_نگران نباش برو ... ازش یه جین از رنگ های مختلفش برای خودم و لویی و تو و زین گرفتم

هری با لبخند گفت و دستشو برای لیام تکون داد . لویی و زین با دهنای باز بهم نگاه کردن و بعد اروم خندیدن .

I'm Not Yours {ziam}Where stories live. Discover now