ووت و کامنتای چپتر قبل فوق العاده بود ... مرسی از همتون 😭👊❤ اگه اخه هرچپتر اینجوری باشه که من تند تند براتون اپ میکنم سوسکای من😌 پس این چپترم عین چپتر قبل دیگ...باشد که رستگار شوید :")
_عین همیشه خوشمزه بود مگی . ازت ممنونم
زین گفت و مگی سرشو تکون داد و لبخند بزرگی زد . از سر میز بلند شد و موقع رد شدن از کنار لیام که روی میز مشغول ادامه دادن خواب بعدازظهریش بود ، با دستش محکم روی میز زد و باعث شد لیام با ترس سرجاش بپره و جیغ دخترونه ای بکشه.
زین بهش خندید و لیام بهش یه چشم غره ی وحشتناک رفت همونطور که یه تیکه از کیک شکلاتی که مگی درست کرده بود رو توی دهنش گذاشت . سرشو دوباره روی میز گذاشت و چشماشو بست .
زین خودشو روی مبل پرت کرد و سرشو روی دسته اش گذات و روش دراز کشید .
گوشیشو از توی جیبش در اورد و روشنش کرد . از صبح تاحالا مشغول وقت گذروندن با لیام و یکمم کار کردن سر گیتارش بود برای همین وقت نکرده بود چکش کنه.
با وصل شدن به اینترنت ، فقط چندلحظه طول کشید تا آیفون اخرین مدلش پشت سرهم شروع به بوق زدن و نشون دادن نوتیفکشن هاش بکنه .
زین با تعجب به حجم زیادی از پیام هایی که توی برنامه ی مختلف بهش فرستاده نگاه کرد . اون همیشه پیام های زیادی از فن ها دریافت میکنه ولی ایندفعه...راستش یکم عجیب بنظر میومد .
توییترشو باز کرد . با دیدن 6000 پیامی که داشت ، مغزش سوت کشید . آخرین پستشو چک کرد و مشغول کامنتای زیرش ، که به طرز چشم گیری زیاد شده بودن ، شد .
@z.a.y.nM : @ZAYN وات دفاک جریان چیه ؟ 😲 زین واقعا گی شده یا من توهم زدم؟ گااااااد
@yooona : خدای من تو حتی از قبل هم برام رویایی تر شدی ! #Zigiiafake #lovezayn
@hadi_idlover : واقعا برات متاسفم .تو لیاقت همچین فرشته ای رو نداشتی . فاک یو زین 👊
@X.beiber.X : زین یه ادم دوروعه که حاضره برای مشهور شدن و جلب توجه هرکاری بکنه. فقط جاستینه که لایق بهتریناست #RIPZAYN #lovejustin
@raya3208 : شت ! حس میکنم یکی از ارزوهام به واقعیت پیوسته ... من عاشقتتتتم زین😭
@FuckLGBT : اگه میدونستم که گیی ، هیچوقت وقت گرانبهامو با گوش دادن به صدای مزخرفت تلف نمیکردم
با خوندن اخرین پیامش ، اخماش به طرز وحشتناکی توی هم رفت . هیچ نظری درمورد اینکه اینا بخاطر چیه نداشت و این داشت بیشتر عصبانیش میکرد .
به بقیه ی پیام هایی که داشت بی توجهی کرد و پیجی که اونو تگ کرده بود رو باز کرد .
با دیدن عکس روبه روش ، حس کرد قلبش برای چندلحظه از کار افتاد و یادش رفت نفس بکشه . گوشی توی دستاش خشک شده بود و چشماش فقط روی عکس روبه روش قفل .
YOU ARE READING
I'm Not Yours {ziam}
FanfictionHighest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !