Chapter11

153 16 3
                                    


من: هي هي داري چيكار ميكني

بعد از اينكه منو از بار اورد بيرون اينو بهش گفتم

نايل: نديدي اون ازت چي ميخواست

من: چي ميخواست؟؟؟ لاأقل كسي نيست كه من هرروز تو مدرسه ببينمش

نايل: ميدونم، ولي من معذرت خواستم
نميخواي منو ببخشي؟؟

حالت بازيگوشيم گرفت و گفتم:
نميدونم😈
بايد فكر كنم

نايل: خب من چيكار كنم تا منو ببخشي؟؟؟

من: امممممم، مثلا بريم شهر بازي

نايل: بريم؟؟؟ من كه پايه ام و از أون بازي خطرناكاش سوار ميشم
ولي تو يكم به قيافت ترسو ميخوره

من كه حالم دست خودم نبود وَقتي به خودم اومدم فهميدم هنوز تو بغلشم

من؛ نميخواي منو بزاري پايين؟ و اينكه من اصلاهم ترسو نيستم
فورا منو گذاشت رو زمين، من همون لحظه حس كردم سرم گيج رفت و ماشينو گرفتم

من: منو نميبري؟؟؟؟
لبمو عين بچه كوچولو ها اوردم پايين و اون قبول كردو گفت:
ولي خودت بايد مواظب عواقبش باشي

منم سرمو تكون دادم و سوار ماشين شدم
ماشيني خيلي مدل بالا بود و من تاحالا از اين جور ماشينا سوار نشده بودم
بالآي سرم ساندروف داشت و من عين ماشين نديده ها داشتم كل ماشينو آناليز ميكردم، صندلي اي كه روش نشسته بودم از چرم و اين خيلي حس راحتي بهم ميداد
يهو به خودم اومدم و ديدم نايل داره نگام ميكنه

من: چيه چرا اينجوري نگاه ميكني؟؟
نايل: آخه تو خيلي با دقت داري ماشين منو نگاه ميكني

من: خب حالا ببخشيد ميشه راه بيوفتي، دل تو دلم نيست، ميخوام تمام هيجانمو خالي كنم
اون سرشو به نشونه ي باشه تكون داد و حركت كرد. تو ماشين آهنگ 24k magic داشت پخش ميشد و اين اهنگ واقعا رو مخ بود . من نميدونم اون چطوري داره بِع اين اهنگ گوش ميده ولي اينطور كه معلومه اون هم واصله و هم داره لذت ميبره چون هم زمان داري ميخونه و سرشو تكون ميده

ما بعد از نيم ساعت بالاخره رسيديم به شهر بازي و اونجا شلوغ بود
من هنوز حالت سر خوشي داشتم وَقتي رسيدم گفتم بريم كشتي صبا (دوستان من اينارو از رو همين پارك ارم خودمون برميدارم شما ديگ ببخشيد:/)
با اينكه در حالت عادي زياد سواري نميشم ولي نميدونم اينهمه جرأت از كجا اومد
اون حتما بخاطر الكليع كه خوردم

رفتيم اون نوك نوك نشستيم و اولش كه شروع شد حس خوبي داشتم و فقط جيغ ميكشيدم و ميخنديدم
نايل هم كنارم نشسته بودو اونم همين حسو داشت
با اينكه اون مست نبود
كشتي كه أوج گرفت من نميدونم چرا سرم شروع كرد به گيج رفتن و چشمام سياهي رفتن
ديگه نايه جيغ كشيدن و هورا گفتن نداشتم و فورا دستو گرفتم جلو دهنم تا بالا نيارم و همون لحظه محكم يه پايه نايل مشت زدم

نايل: آره ميدونم داره خوش ميگذره
اون اينو به همراه جيغ و داد و گفت و حتي بهم نگاهم نكرد
من دوباره همون كارو انجام دادم ى ايندفعه داشتم واقعا بالا مياوردم
نايل برگشتو بهم نگاه كرد و تا اومد بگه چته تو ساكت شد
وَقتي ديد دارم به حالا اينكه ميخوام بالا بيارم اشاره ميكنم سريع داد زد تا اون كسي ك مسئول بود دستگاه رو نگه داره
يكم طول كشيد تا اين اتفاق بيوفته بخاطر همين
حس كردم اون دستشو گذاشت پشتم و به نشونه اينكه نفس عميق بكشم منو اروم كرد
———————————-
^^ببينين چقدر براتون نوشتم
قدرمو نميدونين ديگ
خب حدس ميزنيد آنا حال بد ميشه يا نايل نميزاره اين اتفاق بيوفته؟؟
منتظر نظراتون هستم💕

Highschool Where stories live. Discover now